رحمه ا

لغت نامه دهخدا

رحمه ا. [ رَ ح ِ م َ هُل ْ لاه ] ( ع جمله فعلیه دعایی ) خداوند او را رحمت کند. خدا او را بیامرزد. خداوند او را رحم کند. لفظی است که بدنبال اسم مرده می آورند و برای وی طلب آمرزش می کنند : و نظام الملک رحمه اﷲ حصار داد تا او بزیر آمد. ( فارسنامه ابن بلخی ص 166 ). اما خانگاهی محتشم است همچون حرمی ازآن شیخ ابواسحاق شیرازی رحمه اﷲ. ( فارسنامه ابن بلخی ص 146 ). شیخ فخرالدین رحمه اﷲ که از جمله خلفای حضرت شیخ [ اوحدالدین کرمانی ]رضوان اﷲ علیه بود. ( مناقب شیخ اوحدالدین کرمانی ).، ( رحمةا ) رحمةا. [ رَ م َ تُل ْ لاه ] ( اِخ ) رحمةاﷲبن خلیل الرحمن هندی. او راست : اظهارالحق درباره دو مسأله نسخ و تحریف که در آن دو مورد کارش با کشیش بمناظره کشیده. وی بسال 1280 هَ. ق. تألیف آنرا به پایان رسانید. ( از معجم المطبوعات ج 1 ).

رحمةا. [ رَ م َ تُل ْ لاه ] ( اِخ ) رحمةاﷲبن عبداﷲ سندی حنفی ساکن مکه مکرمه. او راست : 1- لباب المناسک و عباب المسالک ، و در آن مناسک حج را بیان داشته است. 2- مجمعالمناسک و نفعالناسک ، فی نسک الحج و فضائل الحرمین و القدس و الحجاج و المجاور علی التفضیل. ( از معجم المطبوعات مصر ج 1 ).

پیشنهاد کاربران

بپرس