رحمت کوزه کنان

لغت نامه دهخدا

رحمت کوزه کنانی. [ رَ م َ ت ِ زَ ک ُ ] ( اِخ ) میرزا محمد. از کوزه کنان آذربایجان بود اما در اصفهان توطن داشت. در طریق عرفان پیرو سلسله ذهبیه بود. اشعار او بیشتر مثنوی و مدیحه می باشد. اینک نمونه ای از مثنویات او:
چند پویم در پی این آرزو
شهرشهر و خانه خانه کو به کو
چند ریزم سیل غم زین جستجوی
دجله دجله چشمه چشمه جوی جوی
دیده دریا کردم و دل غرق خون
تا چه آرم تا چه سازم زین فزون
از طلب فارغ نبودم هیچگاه
روزروز و هفته هفته ماه ماه
کبریای عشق هستی سوز را
عالم تجرید جان افروز را
دامن از بالای ما بالاتر است
سوی او راه از طریق دیگر است.
رجوع به ریاض العارفین ص 259 شود.

پیشنهاد کاربران

بپرس