رحمت امدن

لغت نامه دهخدا

( رحمت آمدن ) رحمت آمدن. [ رَ م َ م َ دَ ] ( مص مرکب ) یا رحمت آمدن بر کسی. رحمت آوردن. شفقت ورزیدن. مهربانی کردن. ترحم نمودن. رحمت نمودن : حاضران را بروی [حسنک ] رحمت آمد. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 182 ).
خلق را رحمت همی آمد بر او
گرداو نظارگی بسیار شد.
عطار.
ملک را رحمت آمد و از سر خون او درگذشت. ( گلستان ). ملکزاده را بر حال تباه او رحمت آمد. ( گلستان ). سالار دزدان را بر او رحمت آمد. ( گلستان ).
خلق را بر نالش من رحمت آمد چند بار
خود نگویی چند نالد سعدی غمگین من.
سعدی.
چنانش بر او رحمت آمد ز دل
که بسرشت بر خاکش از گریه گِل.
( بوستان ).
و رجوع به رحمت آوردن شود. || باریدن باران. ( ناظم الاطباء ). آمدن باران. نزول باران. ( فرهنگ فارسی معین ).

فرهنگ فارسی

( رحمت آمدن ) ۱ - رحمت آمدن کسی را بر دیگری شفقت ورزیدن وی بر او . ۲ - بخشودن وی او را عفو کردن وی او را. ۳ - آمدن باران نزول باران .

پیشنهاد کاربران

بپرس