رحمان گلزار شبستری ( ۱۳۰۸ – ۲۶ دی ۱۴۰۰ ) مالک و سرمایه گذار شهرک اکباتان، بزرگ ترین شهرک مسکونی ایران و خاورمیانه بود.
رحمان گلزار سال ۱۳۰۸ در شهر تاشکند جمهوری ازبکستان متولد شد اما پس از اعلام رسمی دولت شوروی به ایران بازگشته و در شناسنامه، محل تولد وی را مشهد قید کردند. در ۱۲ سالگی کلاس ششم ابتدایی را تازه تمام کرده بود که پدرش بر اثر بیماری تیفوس فوت کرد و عموهای او تکفلش را عهده دار شدند. پس از آن به دارالفنون رفت و پس از فارغ التحصیلی به دلیل علاقه به معماری و پردیس هنرهای زیبای دانشگاه تهران در آزمون ورودی پردیس هنرهای زیبا که نقاشی بود شرکت کرد و قبول شد.
... [مشاهده متن کامل]
گلزار در خاطراتش می گوید: «اتفاقاً ماه رمضان بود و شب مهمان داشتیم. ناگهان متوجه شدم عمویم دارد با صدای بلند به مهمانمان می گوید نظر آقای مهندس ما این است. این را به این دلیل تعریف کردم که بگویم من اولین فردی بودم که در فامیل پدری و مادری به دانشگاه رفتم. اینقدر این مسئله برایشان مهم بود که بابتش فخر می فروختند. خلاصه وارد دانشگاه شدم. هر هفته ۸ تومان هم خرجی می گرفتم. با کمال جدیت یک سال اول را به پایان رساندم. »
گلزار در سال چهارم دانشگاه با همسرش آشنا و با او ازدواج می کند. برادر همسر او خسرو هریتاش بازیگر، کارگردان و آهنگساز ساکن آمریکا بود از این رو وی برای اتمام دوره دانشگاهش که ۹ سال به طول انجامیده بود دو پسر خود را به همراه همسرش به آمریکا می فرستد تا بتواند تحصیلات آکادمیک را به پایان برساند. وی بعد از مدتی راهی آمریکا شد تا در کنار خانواده باشد.
گلزار در ۲۶ دی ماه ۱۴۰۰ بر اثر کهولت سن در ایالت فلوریدا واقع در ایالات متحده آمریکا درگذشت.
گلزار در مصاحبه ایی که با روزنامه دنیای اقتصاد انجام داده می گوید: بعد از آنکه از آمریکا برگشتم و کمی توانستم پول جمع کنم، خسرو هریتاش به ایران آمد که فیلم تهیه کند. محمدعلی فردین که با من دوست بود، به من گفت «اگر خسرو می خواهد وارد سینما شود، بهتر است سینما داشته باشد. » فردین آن زمان پیشنهاد شراکت به من داد و این شد که سینما نیاگارا را با هم خریدیم. من و فردین این سینما را به نام بچه هایمان کردیم. افتتاحیه اولین فیلم خسرو به نام «آدمک» هم در همان سینما بود. من برای خسرو هریتاش این کار را کردم.
گلزار ساختمانی در خیابان آبان ساخته بود و آن را به مبلغ یک میلیون تومان فروخت و در قبال باقی مانده مبلغ بدهی که ۲۰۰ هزار تومان می شد قطعه زمینی به متراژ ۱۰۰ هزار متر مربع در مکان اکباتان کنونی که باشگاه پاس و اکباتان در آن قرار دارند را از خریدار خانه دریافت کرد. گلزار زمانی که وسعت زمین را دید به ایده ساخت شهرک اکباتان رسید اما او برای اجرایی کردن ایده اش نیاز به ۴۵۰ هزار متر از زمینهای مجاور را داشت وی در خاطراتش می گوید: آن زمینها متعلق به آقای نظام السلطنه مافی یکی از رجال قاجار که در پاریس زندگی می کرد بود. نظام السلطنه پیشکاری در ایران داشت که به کارهایش رسیدگی می کرد. قرار شد این پیشکار اجازه فروش زمین به ما را از نظام السلطنه بگیرد. اما او گفته بود که من باید حضوری با ایشان در پاریس صحبت کنم. دوستی داشتم به نام عباس مس فروش که برایش ویلای قشنگی ساخته بودم. خیلی مشتری های بازاری را او برایم می آورد. همیشه به من می گفت هر کاری می خواهی کنی من برای سرمایه گذاری حاضرم. وقتی زمین ها را دیدم، به او گفتم که می خواهم شهرک سازی کنم و به او پیشنهاد مشارکت دادم. آقای مس فروش به من گفت «بیا برویم منزل یکی از شیوخ و استخاره کنیم برای شراکت»؛ استخاره کردیم و خوب آمد. از آنجا که آمدیم بیرون، آقای مس فروش یک چک ۵ میلیونی به من داد و گفت من با تو شریکم. وقتی قرار شد پیش نظام السلطنه بروم. فقط همین ۵ میلیون تومان را نقدی داشتم و برای دیدن او به فرانسه رفتم. خانه اش در خیابان Avenue Foch، یکی از زیباترین خیابان های پاریس بود. طرح اولیه شهرک اکباتان با دیدن این خیابان در ذهنم نشست. در پروژه های اولیه شهرک هم این ایده کاملاً منعکس است. وقتی به خانه او رفتم، نظام السلطنه روی تخت دراز کشیده بود. گفتم من می خواهم این زمین ها را بخرم و شهرک بسازم و کمی هم در مورد ایده ام توضیح دادم. نظام السلطنه از جا بلند شد و من را بوسید و گفت: «این زمین برای تو ، به پیشکارم می گویم که این کار را انجام دهد؛ چقدر می خواهی بابت آن پول بدهی؟» من به دلیل اینکه در مورد آن محل تحقیقات مفصلی انجام داده بودم، ارزش واقعی زمین نظام السلطنه را می دانستم و قیمت واقعی را به او اعلام کردم. گفتم ۵ میلیون و او هم قبول کرد. آن زمین را هم خریدم. این شد که ۱۰۰ هزار متر زمین را که از قبل داشتم و ۴۵۰ هزار متر زمین دیگر را هم خریدم. بعد از آن افکار شهرک اکباتان شروع به رشد کرد.
رحمان گلزار سال ۱۳۰۸ در شهر تاشکند جمهوری ازبکستان متولد شد اما پس از اعلام رسمی دولت شوروی به ایران بازگشته و در شناسنامه، محل تولد وی را مشهد قید کردند. در ۱۲ سالگی کلاس ششم ابتدایی را تازه تمام کرده بود که پدرش بر اثر بیماری تیفوس فوت کرد و عموهای او تکفلش را عهده دار شدند. پس از آن به دارالفنون رفت و پس از فارغ التحصیلی به دلیل علاقه به معماری و پردیس هنرهای زیبای دانشگاه تهران در آزمون ورودی پردیس هنرهای زیبا که نقاشی بود شرکت کرد و قبول شد.
... [مشاهده متن کامل]
گلزار در خاطراتش می گوید: «اتفاقاً ماه رمضان بود و شب مهمان داشتیم. ناگهان متوجه شدم عمویم دارد با صدای بلند به مهمانمان می گوید نظر آقای مهندس ما این است. این را به این دلیل تعریف کردم که بگویم من اولین فردی بودم که در فامیل پدری و مادری به دانشگاه رفتم. اینقدر این مسئله برایشان مهم بود که بابتش فخر می فروختند. خلاصه وارد دانشگاه شدم. هر هفته ۸ تومان هم خرجی می گرفتم. با کمال جدیت یک سال اول را به پایان رساندم. »
گلزار در سال چهارم دانشگاه با همسرش آشنا و با او ازدواج می کند. برادر همسر او خسرو هریتاش بازیگر، کارگردان و آهنگساز ساکن آمریکا بود از این رو وی برای اتمام دوره دانشگاهش که ۹ سال به طول انجامیده بود دو پسر خود را به همراه همسرش به آمریکا می فرستد تا بتواند تحصیلات آکادمیک را به پایان برساند. وی بعد از مدتی راهی آمریکا شد تا در کنار خانواده باشد.
گلزار در ۲۶ دی ماه ۱۴۰۰ بر اثر کهولت سن در ایالت فلوریدا واقع در ایالات متحده آمریکا درگذشت.
گلزار در مصاحبه ایی که با روزنامه دنیای اقتصاد انجام داده می گوید: بعد از آنکه از آمریکا برگشتم و کمی توانستم پول جمع کنم، خسرو هریتاش به ایران آمد که فیلم تهیه کند. محمدعلی فردین که با من دوست بود، به من گفت «اگر خسرو می خواهد وارد سینما شود، بهتر است سینما داشته باشد. » فردین آن زمان پیشنهاد شراکت به من داد و این شد که سینما نیاگارا را با هم خریدیم. من و فردین این سینما را به نام بچه هایمان کردیم. افتتاحیه اولین فیلم خسرو به نام «آدمک» هم در همان سینما بود. من برای خسرو هریتاش این کار را کردم.
گلزار ساختمانی در خیابان آبان ساخته بود و آن را به مبلغ یک میلیون تومان فروخت و در قبال باقی مانده مبلغ بدهی که ۲۰۰ هزار تومان می شد قطعه زمینی به متراژ ۱۰۰ هزار متر مربع در مکان اکباتان کنونی که باشگاه پاس و اکباتان در آن قرار دارند را از خریدار خانه دریافت کرد. گلزار زمانی که وسعت زمین را دید به ایده ساخت شهرک اکباتان رسید اما او برای اجرایی کردن ایده اش نیاز به ۴۵۰ هزار متر از زمینهای مجاور را داشت وی در خاطراتش می گوید: آن زمینها متعلق به آقای نظام السلطنه مافی یکی از رجال قاجار که در پاریس زندگی می کرد بود. نظام السلطنه پیشکاری در ایران داشت که به کارهایش رسیدگی می کرد. قرار شد این پیشکار اجازه فروش زمین به ما را از نظام السلطنه بگیرد. اما او گفته بود که من باید حضوری با ایشان در پاریس صحبت کنم. دوستی داشتم به نام عباس مس فروش که برایش ویلای قشنگی ساخته بودم. خیلی مشتری های بازاری را او برایم می آورد. همیشه به من می گفت هر کاری می خواهی کنی من برای سرمایه گذاری حاضرم. وقتی زمین ها را دیدم، به او گفتم که می خواهم شهرک سازی کنم و به او پیشنهاد مشارکت دادم. آقای مس فروش به من گفت «بیا برویم منزل یکی از شیوخ و استخاره کنیم برای شراکت»؛ استخاره کردیم و خوب آمد. از آنجا که آمدیم بیرون، آقای مس فروش یک چک ۵ میلیونی به من داد و گفت من با تو شریکم. وقتی قرار شد پیش نظام السلطنه بروم. فقط همین ۵ میلیون تومان را نقدی داشتم و برای دیدن او به فرانسه رفتم. خانه اش در خیابان Avenue Foch، یکی از زیباترین خیابان های پاریس بود. طرح اولیه شهرک اکباتان با دیدن این خیابان در ذهنم نشست. در پروژه های اولیه شهرک هم این ایده کاملاً منعکس است. وقتی به خانه او رفتم، نظام السلطنه روی تخت دراز کشیده بود. گفتم من می خواهم این زمین ها را بخرم و شهرک بسازم و کمی هم در مورد ایده ام توضیح دادم. نظام السلطنه از جا بلند شد و من را بوسید و گفت: «این زمین برای تو ، به پیشکارم می گویم که این کار را انجام دهد؛ چقدر می خواهی بابت آن پول بدهی؟» من به دلیل اینکه در مورد آن محل تحقیقات مفصلی انجام داده بودم، ارزش واقعی زمین نظام السلطنه را می دانستم و قیمت واقعی را به او اعلام کردم. گفتم ۵ میلیون و او هم قبول کرد. آن زمین را هم خریدم. این شد که ۱۰۰ هزار متر زمین را که از قبل داشتم و ۴۵۰ هزار متر زمین دیگر را هم خریدم. بعد از آن افکار شهرک اکباتان شروع به رشد کرد.