رحمان هاتفی ( زادهٔ ۱۳۲۰ – درگذشتهٔ ۱۹ تیر ۱۳۶۲ ) هم چنین مشهور با نام مستعار «حیدر مهرگان» روزنامه نگار چپ گرا، فعال سیاسی اهل ایران، سردبیر روزنامهٔ کیهان در آستانهٔ انقلاب بهمن ۱۳۵۷، سردبیر نامهٔ مردم و عضو حزب توده ایران بود. وی در اردیبهشت ۱۳۶۲ دستگیر و در ۱۹ تیر ۱۳۶۲ در زندان توحید به روایتی زیر شکنجه کشته شد، و به روایتی دیگر در سلول زندان خود را کشت.
... [مشاهده متن کامل]
پس از ترور هوشنگ تیزابی به دست ساواک، نشریه «بسوی حزب» برای دوران کوتاهی با همت رحمان هاتفی که از نوجوانی با دکتر تیزابی دوست و تا حدود زیادی با او همفکر بود منتشر شد و سپس نشریه «نوید» جانشین آن شد و «سازمان نوید» به عنوان سازمان داخل کشور حزب توده ایران در آن دوران، به رهبری رحمان هاتفی شکل گرفت.
وی برای اولین بار در سال ۱۳۴۵ دستگیر شد و مدت یک سال را در زندان قزل قلعه گذراند. او بار دیگر در سال ۱۳۵۰ دستگیر شد و سال بعد آزاد گردید.
در سال ۱۳۵۲ هاتفی به حزب تودهٔ ایران پیوست و گروه آذرخش ( یک گروه مخفی وابسته به این حزب ) را ایجاد کرد. یکی دیگر از فعالیت های حزبی و روزنامه نگاری وی، همکاری با رادیو پیک ایران ( رادیوی حزب تودهٔ ایران که از آلمان شرقی و سپس از بلغارستان پخش می شد ) و نیز بنیان گذاری نشریه «نوید» بود که از سال ۱۳۵۶ در ایران منتشر می شد و از نشریات حزب تودهٔ ایران محسوب می شد.
در بهمن ۱۳۵۷ اکثر تیترهای کیهان کار او بود از جمله تیتر معروف مربوط به سلام نظامی جمعی از همافران نیروی هوائی شاهنشاهی ایران در مدرسهٔ علوی در مقابل روح الله خمینی که به گفتهٔ تیمسار عباس قره باغی - رئیس ستاد ارتش آن زمان - این تیتر کمر حکومت شاهنشاهی را شکست. پس از درج این تیتر تیمسار قره باغی از کیهان خواست که یا در شمارهٔ بعد آن را تکذیب کند یا در انتظار توقیف روزنامه باشد. هاتفی در مقابل تصمیم گرفت که از روح الله خمینی دربارهٔ این واقعه تأییدیه بگیرد. در شمارهٔ بعد کیهان این تأییدیه را به چاپ رساند. این تیتر کیهان در واقع شروع کنندهٔ سلسله حوادثی بود که به قیام همافران نیروی هوائی و سقوط رژیم در ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ انجامید.
او در تصفیه هایی که چند ماه پس از انقلاب در بهار ۱۳۵۸ در روزنامه کیهان صورت گرفت، از کار برکنار شد.
یکی از همکاران سابق وی، دکتر صدرالدین الهی دربارهٔ او می نویسد: «رحمان هاتفی روزنامه نگاری بود که مشخصات یک کار حرفه ای را از طریق تجربه در حد اعلا آموخته بود. او ارزشهای خبر و تیتر را خیلی خوب می شناخت. به فوت و فن روزنامه نگاری و پیچ و خم های آن به کمک استعداد درخشانش به خوبی آشنا شده بود… در کار آرایش صفحه و انتخاب تیتر و عکس، سلیقه اش بی مانند بود. » آقای آصفی به نقل از یکی دیگر از همکاران وی می نویسد: «رحمان هاتفی بچه ای نجیب و مهربان . یگانه بود. هر روز شوخی. یادم است لپم را می کشید و آن زمان که جوان هم بودم می گفت، پیرمرد چطوری؟ حتی یک نفر امروز نیست که از او دلخوری داشته باشد. »
... [مشاهده متن کامل]
پس از ترور هوشنگ تیزابی به دست ساواک، نشریه «بسوی حزب» برای دوران کوتاهی با همت رحمان هاتفی که از نوجوانی با دکتر تیزابی دوست و تا حدود زیادی با او همفکر بود منتشر شد و سپس نشریه «نوید» جانشین آن شد و «سازمان نوید» به عنوان سازمان داخل کشور حزب توده ایران در آن دوران، به رهبری رحمان هاتفی شکل گرفت.
وی برای اولین بار در سال ۱۳۴۵ دستگیر شد و مدت یک سال را در زندان قزل قلعه گذراند. او بار دیگر در سال ۱۳۵۰ دستگیر شد و سال بعد آزاد گردید.
در سال ۱۳۵۲ هاتفی به حزب تودهٔ ایران پیوست و گروه آذرخش ( یک گروه مخفی وابسته به این حزب ) را ایجاد کرد. یکی دیگر از فعالیت های حزبی و روزنامه نگاری وی، همکاری با رادیو پیک ایران ( رادیوی حزب تودهٔ ایران که از آلمان شرقی و سپس از بلغارستان پخش می شد ) و نیز بنیان گذاری نشریه «نوید» بود که از سال ۱۳۵۶ در ایران منتشر می شد و از نشریات حزب تودهٔ ایران محسوب می شد.
در بهمن ۱۳۵۷ اکثر تیترهای کیهان کار او بود از جمله تیتر معروف مربوط به سلام نظامی جمعی از همافران نیروی هوائی شاهنشاهی ایران در مدرسهٔ علوی در مقابل روح الله خمینی که به گفتهٔ تیمسار عباس قره باغی - رئیس ستاد ارتش آن زمان - این تیتر کمر حکومت شاهنشاهی را شکست. پس از درج این تیتر تیمسار قره باغی از کیهان خواست که یا در شمارهٔ بعد آن را تکذیب کند یا در انتظار توقیف روزنامه باشد. هاتفی در مقابل تصمیم گرفت که از روح الله خمینی دربارهٔ این واقعه تأییدیه بگیرد. در شمارهٔ بعد کیهان این تأییدیه را به چاپ رساند. این تیتر کیهان در واقع شروع کنندهٔ سلسله حوادثی بود که به قیام همافران نیروی هوائی و سقوط رژیم در ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ انجامید.
او در تصفیه هایی که چند ماه پس از انقلاب در بهار ۱۳۵۸ در روزنامه کیهان صورت گرفت، از کار برکنار شد.
یکی از همکاران سابق وی، دکتر صدرالدین الهی دربارهٔ او می نویسد: «رحمان هاتفی روزنامه نگاری بود که مشخصات یک کار حرفه ای را از طریق تجربه در حد اعلا آموخته بود. او ارزشهای خبر و تیتر را خیلی خوب می شناخت. به فوت و فن روزنامه نگاری و پیچ و خم های آن به کمک استعداد درخشانش به خوبی آشنا شده بود… در کار آرایش صفحه و انتخاب تیتر و عکس، سلیقه اش بی مانند بود. » آقای آصفی به نقل از یکی دیگر از همکاران وی می نویسد: «رحمان هاتفی بچه ای نجیب و مهربان . یگانه بود. هر روز شوخی. یادم است لپم را می کشید و آن زمان که جوان هم بودم می گفت، پیرمرد چطوری؟ حتی یک نفر امروز نیست که از او دلخوری داشته باشد. »