رحب
لغت نامه دهخدا
- رحب الباع و الذراع و رحیبهما ؛ سخی. ( اقرب الموارد ).
- رحب الذراع بالامر ؛ آنکه در برابر کاری پر توان و طاقت باشد. ( از اقرب الموارد ).
- رحب الصدر ؛ پرتحمل. پروقار. ( از اقرب الموارد ).
- رحب الفهم ؛ آنکه خِرد وسیع دارد. ( از اقرب الموارد ).
رحب. [ رَ ] ( ع مص ) فراخ شدن. ( دهار ) ( مصادر اللغه زوزنی ) ( ترجمان ترتیب عادل بن علی ص 51 ) .
رحب. [ رَ ح َ ] ( ع اِ ) ج ِ رَحْبة. ( منتهی الارب ). ج ِ رَحَبة و رَحْبَة. ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). ج ِ رحبة. ایوانهای مساجد و خانه ها و زمینهای فراخ. ( آنندراج ). رجوع به رَحْبَة و رَحَبَة و رَحْب شود.
رحب. [ رُ ] ( ع مص ) مصدر به معنی رَحابة. ( ناظم الاطباء ). فراخ گردیدن. ( از منتهی الارب )( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ). رجوع به رحابة شود.
رحب. [ رَ ] ( اِخ ) نام پدر قبیله ای است از قبایل همدان. ( آنندراج ).
رحب. [ رَ ] ( اِخ ) موضعی است مر هذیل را. ( منتهی الارب ).
فرهنگ فارسی
موضعی است مر هذیل را
فرهنگ معین
دانشنامه اسلامی
[ویکی الکتاب] معنی مَرْحَباً: تحیتی است که به شخص وارد شونده می گویند ، و در حقیقت رحب ( وسعت ) خانه را تقدیم آن شخص میکنند
تکرار در قرآن: ۴(بار)
وسعت. فراخی . زمین با آن فراخی برشما تنگ شد. راغب میگوید: رحب فراخی مکان است و بطور استعاره بر فراخی شکم اطلاق میشود مثل رحب البطن و نیز بسعه صدر اطلاق میشود و چون گویند: مرحباً و اهلاً یعنی مکان وسیعی بیابی. در نهج البلاغه خطبه 57 آمده «سَیَظْهَرُ عَلَیْکُمْ بَعدی رَجُلٌ رَحْبُ الْبُلْعُؤمِ مُنْدَ حِقُ الْبَطْنِ» پس از من مردی گشاد حلق بزرگ شکم بر شما چیره میشود. محمد عبده گوید: گفتهاند مراد از او زیادبن ابیه و بعضی مغیرة بن شعبه و بعضی معاویه گفته است ولی ظاهراً مراد امام «علیه السلام» معویهلعین است. * . طبرسی از ابو عبیده نقل میکند لامرحباً به یعنی زمین بر او فراخ نباشد. این کلمه چنان که از راغب نیز نقل شد دعا و نفرین است معنی آیه چنین میشود: وسعت نباشد شما این کفر را بر ما پیش آورید بد قرار گاهی است برای شما. سخن اوّل بنا به نقلی قول پیشوایان کفر است نسبت به اتباع خویش و مرحبای دوم جواب پیروان است نسبت به رؤسا. در نهج البلاغه حکمت 200 آمده «لا مَرحَباً بِوُجُوهٍ لاتُری اِلَّا عِنْدَ کُلِّ سَوْأَةٍ».
تکرار در قرآن: ۴(بار)
وسعت. فراخی . زمین با آن فراخی برشما تنگ شد. راغب میگوید: رحب فراخی مکان است و بطور استعاره بر فراخی شکم اطلاق میشود مثل رحب البطن و نیز بسعه صدر اطلاق میشود و چون گویند: مرحباً و اهلاً یعنی مکان وسیعی بیابی. در نهج البلاغه خطبه 57 آمده «سَیَظْهَرُ عَلَیْکُمْ بَعدی رَجُلٌ رَحْبُ الْبُلْعُؤمِ مُنْدَ حِقُ الْبَطْنِ» پس از من مردی گشاد حلق بزرگ شکم بر شما چیره میشود. محمد عبده گوید: گفتهاند مراد از او زیادبن ابیه و بعضی مغیرة بن شعبه و بعضی معاویه گفته است ولی ظاهراً مراد امام «علیه السلام» معویهلعین است. * . طبرسی از ابو عبیده نقل میکند لامرحباً به یعنی زمین بر او فراخ نباشد. این کلمه چنان که از راغب نیز نقل شد دعا و نفرین است معنی آیه چنین میشود: وسعت نباشد شما این کفر را بر ما پیش آورید بد قرار گاهی است برای شما. سخن اوّل بنا به نقلی قول پیشوایان کفر است نسبت به اتباع خویش و مرحبای دوم جواب پیروان است نسبت به رؤسا. در نهج البلاغه حکمت 200 آمده «لا مَرحَباً بِوُجُوهٍ لاتُری اِلَّا عِنْدَ کُلِّ سَوْأَةٍ».
wikialkb: ریشه_رحب
پیشنهاد کاربران
کلمه ( رحب ) به معنای وسعت مکان و ضد تنگی است .