رحایی

لغت نامه دهخدا

رحایی. [ رَ ] ( ص نسبی ) رحائی. منسوب است به رَحا. ( انساب سمعانی ). آسیابی. منسوب است به رَحی ̍ و رَحا. ( یادداشت مؤلف ) :
هرگز به کجا روی نهاداین شه عادل
با حاشیه خویش و غلامان سرایی
الا که بکام دل او کرد همه کار
این گنبد پیروزه و گردون رحایی.
منوچهری.
گردش گردون شده رحایی و از وی
ریخته کافور سوده در کُه و کردر.
مسعودسعد.

پیشنهاد کاربران