همیشه تا فلک آبگون همی گردد
گهی بسان رحا گه حمایل و دولاب.
مسعودسعد.
منحنی میشود فلک پس از آن گر در او گردش رحا باشد.
مسعودسعد.
همیشه تا فلک اندر سه وقت هر سالی شود بگشت رحا و حمایل ودولاب.
مسعودسعد.
|| آسیا. ( غیاث اللغات ) : باقیست چرخ کرده یزدان و شخص تو
فانیست زآنکه کرده این نیلگون رحاست.
ناصرخسرو.
|| کاسه فراخ. ( مهذب الاسماء ). || بیماریی باشد مر زنان رابه آبستنی ماننده در عظم بطن و فساد لون و احتباس طمث. ( یادداشت مؤلف ).رحا. [ رَ ] ( اِخ ) کوهی است میان کاظمه و سیدان. رجوع به معجم البلدان شود.
رحا. [ رَ ] ( اِخ ) ابوسعید. پیشوای فرقه ای از مانویه و اومانیان. رجوع به ابوسعید شود.