میزنم لاف از رجولیت ز بیشرمی ولیک
نفس خود را کرده فاجر چون زن هندی منم.
سعدی.
- آلت رجولیت ؛ نره. ( ناظم الاطباء ).|| مردی و مردانگی. ( ناظم الاطباء ) : به مردی و شجاعت مذکور و به رجولیت و مبارزت معروف. ( تاریخ اعثم کوفی ص 77 ). رجوع به رجولیة شود.
رجولیة. [ رَ لی ی َ ] ( ع اِمص ) رُجولیة. مردی. ( ناظم الاطباء ). اسم است از رَجُل. ( از اقرب الموارد ). || مردانگی و مردی. ( ناظم الاطباء ).
رجولیة. [ رُ لی ی َ ] ( ع اِمص ) اسم است از رَجُل. ( از اقرب الموارد ). مردی. ( غیاث اللغات ) ( از منتخب اللغات ) ( از صراح اللغة ) ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). || مردانگی و مردی. ( ناظم الاطباء ).