رجوع و استقامت

پیشنهاد کاربران

رجوع و استقامت ؛ ابوریحان بیرونی گوید: او را [ ستاره را] فلکی است خرد و نامش فلک التدویر و زمین اندر وی نیست ولیکن جمله تدویر زبر ما بود و ستاره متحیر برمحیط او همی گردد. چون به زیرین پاره او شود حرکت
...
[مشاهده متن کامل]
او سوی مغرب دیده آید. و چون به زبرین پاره او شود حرکت او سوی مشرق دیده آید. هرچند که او بذات خویش گردش تمام همی کند و به جنبش از دایره جدا نشود، لیکن فلک تدویر نیز سوی مشرق همی رود. پس چون به پاره زیرین بود رفتن ستاره و رفتن فلک تدویر هر دو سوی مشرق به یک جای گرد آیند و ستاره اندر مستقیمی زودتر باشد. و چون به پاره زبرین بود جهت حرکت مخالف یکدیگرشوند تا آنگاه که فلک التدویر راست سوی مشرق باشد ستاره را با خویشتن زانسو برد، آنگاه تنه ستاره راست بدیوار سوی مغرب باشد، اگر کمتر بود از حرکت تدویر کاهش شود اندر وی ، و ستاره از بهر آن دیررو گردد. و اگر از حرکت تدویر بیشتر باشد فضل میان هر دو بازگشتن شود، ازیراک آنچ به قصاص اوفتد یکی پیش رفتن بود ودیگر از پس رفتن چون راست برابر اوفتد افزونی که نماید از آن حرکت بود که سپس رفتن است و ناچار بازگشتن بود. و چون هر دو حرکت برابر باشد ستاره مقیم شود واو را از جای جنبیدن و رفتن نبود. و این مقیمی به اول رجوع باشد و به آخرش ، و ستاره را آن وقت مقیم خوانند، هم مقیم رجوع را و هم مقیم استقامت را. ( از التفهیم چ همائی ص 78 ) :

بپرس