رجن

لغت نامه دهخدا

رجن. [ رَ ] ( ع مص ) واداشتن ستور. ( تاج المصادر بیهقی ). مصدر به معنی رُجون. ( ناظم الاطباء ). بازداشتن ستور را از چرا و آخورو خورش دادن آن را یا بازداشتن ستور را در خانه بر علف : رَجَن َ دابته رجناً. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ).

رجن. [ رَ ج َ ] ( اِخ ) دهی از بخش رامیان شهرستان گرگان. سکنه آن 110 تن. آب آن از چشمه سار. محصول عمده آن غلات و ارزن. صنایع دستی زنان بافتن شال و پارچه های ابریشمی و کرباس. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3 ).

فرهنگ فارسی

دهی از بخش رامیان شهرستان گرگان

پیشنهاد کاربران

بپرس