رجل
/rajol/
مترادف رجل: بزرگ، مرد | پا
متضاد رجل: نسا | دست، ید
برابر پارسی: مرد
معنی انگلیسی:
لغت نامه دهخدا
رجل. [ رَ ] ( ع ص ، اِ ) مرد فروهشته موی یا آنکه موی او میان فروهشته و مرغول باشد، و کذلک شَعْر رجل ( به فتح و تثلیث ). ج ، اَرْجال ، رُجالی ̍. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). شعررجل ؛ مویی که بین مجعد و فروهشته باشد. ( از اقرب الموارد ). || مرد، مقابل زن. ( ناظم الاطباء ).لغتی است در رَجُل. ( از اقرب الموارد ). || ج ِ راجل. ( اقرب الموارد ) ( ترجمان القرآن ). رجوع به راجل شود. || بهمة رجل ؛ شتر ریزه با مادرگذاشته. ج ، اَرْجال. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ).
رجل. [ رَ ج َ ] ( ع مص ) بزرگ پا گردیدن. ( ناظم الاطباء ) ( از منتهی الارب ) ( آنندراج ). || بیمار پا شدن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). || یک پای سپیدشدن ستور. ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ). سپید شدن یک پای ستور تا خاصره. ( از اقرب الموارد ). || فروهشته و مرغول شدن موی کسی. ( ناظم الاطباء ) ( از منتهی الارب ). درآمدن موی بین مجعد و فروهشته. ( از اقرب الموارد ). پشک شدن موی یعنی موی که پرجعد باشد. ( دهار ). پشک شدن موی. ( مصادراللغة زوزنی ) ( تاج المصادربیهقی ). || پیاده ماندن و مرکوبی نداشتن کسی که بر آن سوار شود. ( از اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ). پیاده رفتن. ( منتهی الارب ). پیاده شدن. ( مصادراللغة زوزنی ) ( غیاث اللغات ) ( دهار ). || گذاشتن بچه شتر را با مادر خود تا هرگاه که خواهد شیر مکد. ( آنندراج ) ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). یله کردن بچه شتر را تا هرگاه خواهد شیر مادر خود بمکد. ( از اقرب الموارد ). || مکیدن شتربچه شیر مادر را. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). و رجوع به رَجْل شود.بیشتر بخوانید ...
فرهنگ فارسی
( اسم ) پا پای جمع ارجل .
موضعی است در یمامه
فرهنگ معین
(رِ ) [ ع . ] (اِ. ) پا، پای . ج . اَرجُل .
فرهنگ عمید
* رجل قنطورس: (نجوم ) [قدیمی] ستارهای درخشان در صورت فلکی قنطورس.
مرد.
واژه نامه بختیاریکا
دانشنامه اسلامی
[ویکی الکتاب] معنی رَجُلٍ: کلمه رجل دلالت بر انسان قوی در اراده و تعقل دارد
معنی رِجَالٌ: مردانی (جمع رجل )
معنی جِنَّةِ: جن-طائفهای از موجودات غیر ازملائکه که شعور و اراده دارند و از حواس ما پنهانند (دراصل به معنی استتارونهان شدن)-جنون یا جن زده گی(در جمله"رَجُلٌ بِهِ جِنَّةٌ ")
معنی رَجِلِکَ: پیاده ات (کلمه رَجل - به فتح راء و کسر جیم - به معنای راجل پیاده است همچنانکه حذر و حاذر و کمل و کامل به یک معنا است ، و رجل مقابل راکب به معنی سواره است ، و در عبارت "وَأَجْلِبْ عَلَیْهِم بِخَیْلِکَ وَرَجِلِکَ "این است مقصود لشکرپیاده نظام است.ازی...
معنی یُورَثُ: از او ارث می برند (ارث تملک مال و یا هر چیز قابل انتفاعی است از کسی که قبلا او مالک بوده و با زوال او ، ملک او به دیگری منتقل شده. عبارت "وَإِن کَانَ رَجُلٌ یُورَثُ کَلَالَةً أَوِ ﭐمْرَأَةٌ وَلَهُ أَخٌ أَوْ أُخْتٌ " یعنی : اگر مرد یا زنی که از او ارث...
معنی کَلَالَةً: کسی که بی اولاد و پدر ومادر است - خواهر یا برادر تنی یا نا تنی - کل کسانی که غیر از پدر و مادر و فرزند از شخصی ارث می برند(کلمه کلاله در اصل ، مصدر و به معنای احاطه است ،مجموع هر چیزی را هم که کُل میخوانند ، برای این است که به همه اجزا احاطه دارد ، ی...
تکرار در قرآن: ۷۳(بار)
معنی رِجَالٌ: مردانی (جمع رجل )
معنی جِنَّةِ: جن-طائفهای از موجودات غیر ازملائکه که شعور و اراده دارند و از حواس ما پنهانند (دراصل به معنی استتارونهان شدن)-جنون یا جن زده گی(در جمله"رَجُلٌ بِهِ جِنَّةٌ ")
معنی رَجِلِکَ: پیاده ات (کلمه رَجل - به فتح راء و کسر جیم - به معنای راجل پیاده است همچنانکه حذر و حاذر و کمل و کامل به یک معنا است ، و رجل مقابل راکب به معنی سواره است ، و در عبارت "وَأَجْلِبْ عَلَیْهِم بِخَیْلِکَ وَرَجِلِکَ "این است مقصود لشکرپیاده نظام است.ازی...
معنی یُورَثُ: از او ارث می برند (ارث تملک مال و یا هر چیز قابل انتفاعی است از کسی که قبلا او مالک بوده و با زوال او ، ملک او به دیگری منتقل شده. عبارت "وَإِن کَانَ رَجُلٌ یُورَثُ کَلَالَةً أَوِ ﭐمْرَأَةٌ وَلَهُ أَخٌ أَوْ أُخْتٌ " یعنی : اگر مرد یا زنی که از او ارث...
معنی کَلَالَةً: کسی که بی اولاد و پدر ومادر است - خواهر یا برادر تنی یا نا تنی - کل کسانی که غیر از پدر و مادر و فرزند از شخصی ارث می برند(کلمه کلاله در اصل ، مصدر و به معنای احاطه است ،مجموع هر چیزی را هم که کُل میخوانند ، برای این است که به همه اجزا احاطه دارد ، ی...
تکرار در قرآن: ۷۳(بار)
wikialkb: ریشه_رجل
جدول کلمات
پیشنهاد کاربران
اسم مفردی است که در معنای "مرد" آن بدون قانونی خاص و با تغییراتی به مونث تبدیل می شود. در مثال بالا این تبدیل که "متضاد" خطاب شده به "نساء" اسم مونث تبدیل شده است که می توان علاوه بر آن " امرأة" را نیز اسم مونث دیگرش در نظر گرفت.
مرد
کیر
واژه ی عربی �رَجُلِ� در بنیاد خود به همان آرش �ذَکَر� در عربی یا کیر در پارسی است.
برگرفته از پی نوشت یادداشتی در پیوند زیر:
https://www. behzadbozorgmehr. com/2017/04/blog - post_522. html
واژه ی عربی �رَجُلِ� در بنیاد خود به همان آرش �ذَکَر� در عربی یا کیر در پارسی است.
برگرفته از پی نوشت یادداشتی در پیوند زیر:
https://www. behzadbozorgmehr. com/2017/04/blog - post_522. html