رجاج. [ رَ ] ( ع ص ، اِ ) گوسپندان لاغر. ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ). || ضعیف از مردم و شتر، یقال : قد بکرت محوة بالعجاج قد مرت بقیة الرجاج. ( از اقرب الموارد ). ضعیف و ناتوان از مردم و شتر. ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). || فرومایگان و جهال ، و منه : الناس رجاج بعد هذا الشیخ ؛ ای میمون بن مهران. ( منتهی الارب ).
فرهنگ فارسی
گوسپندان لاغر یا ضعیف از مردم و شتر یا فرو مایگان و جهال .