رتیم. [ رَ ] ( ع ص ، اِ ) سیر نرم. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). رفتار و سیر بطی ٔ. ( ازناظم الاطباء ). گردش ِ کُنْد. ( از اقرب الموارد ). || مرد شکسته بینی. ( منتهی الارب ) ( از آنندراج ). || شکسته. || آنکه از خوردن رتم بیهوش شده باشد. ج ، رُتامی ̍. ( از اقرب الموارد ).