رتمه
لغت نامه دهخدا
رتمة. [ رَ م َ ] ( ع اِ ) رشته ای که بر انگشت بندند جهت یاد دادن چیزی که گفته باشند. ج ، رُتَم ، و قد نهی عنه. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). ج ، رَتْم ، رَتائم ، رِتام. ( از اقرب الموارد ). || ترنجبین. جرداب. ( یادداشت مرحوم دهخدا ). و رجوع به رَتْم شود.
رتمه. [ ] ( اِخ ) یکی از منازل بنی اسرائیل است. بعضی بر آنند که رتمه همان قارش است. ( قاموس کتاب مقدس ).
فرهنگ فارسی
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید