رتبیل

لغت نامه دهخدا

رتبیل. [ رَ ] ( اِخ ) زنبیل. ژنده پیل. جوالیقی در المعرب گوید: ملک سجستان است. فرزدق گوید: و تراجع الطرداءُ اذو ثقوا بالامن من رتبیل و الشحر ( الشحر ساحل مهرة بالیمن و رتبیل ملک سجستان ). ( المعرب جوالیقی چ مصر ص 163 ). در المعرب جوالیقی چ مصر این کلمه را در باب الراء بین «راوند» و «رمکة» آورده است ، پس راهی برای زنده پیل و ژنده پیل خواندن این کلمه نمی ماند. ( یادداشت مرحوم دهخدا ). و رجوع به زنبیل و تاریخ سیستان ص 91 و 271 شود.

فرهنگ فارسی

پادشاه کابل (نیمه دوم قر.اول ه. ) که با عبدالرحمن ابن اشعث فرمانده سپاه عرب بزمان حجاج متحد شد و بعد نقض پیمان نمود و عبدالرحمن پس از غلبه بر او ویرا بحجاج تسلیم کرد . توضیح این نام بصورت ((زنبیل ) ) و ((زنتبیل ) ) هم آمده .
زنبیل ژنده پیل

فرهنگ عمید

عنوانی برای پادشاهان سند و کابل.

دانشنامه آزاد فارسی

رجوع شود به:زنبیل

پیشنهاد کاربران

پادشاه کابل بود و ماجرای مربوط به این داستان این هستش که عبدالرحمن ابن اشعث از سوی حاکم عراق یعنی حجاج مامور به جنگ با خوارج و رتیبل میشه و چون نمیخواست از عراق دور بشه مجبور شد که بر خود حجاج و سپاهیان
...
[مشاهده متن کامل]
اموری شورش کنه از اینرو علت حمله عبدالرحمن ابن اشعث به امویان دور نشدن از عراق بود نه خوانخواهی امام حسین ع که به اشتباه نقل شده

بپرس