آری شگفت نیست که از رتبت بلند
کیوان به چشم خلق بود کمتراز سها.
مسعودسعد.
به چشم حد و حقیقت مرا نمی بینندکه نزد عقل مرارتبت و شرف به کجاست.
مسعودسعد.
همه گفتند رتبت مسعودزود باشد که بر سما باشد.
مسعودسعد.
اهل دنیا جویای سه رتبتند. ( کلیله و دمنه ). هرکه رای ضعیف... دارد از درجتی عالی به رتبتی خامل می گراید. ( کلیله و دمنه ). و اگر چنانکه از باژگونگی روزگار کاهلی بدرجتی رسد یا غافلی رتبتی یابد بدان التفات ننماید. ( کلیله و دمنه ). و آخر ایشان در نبوت واول در رتبت آسمان حق... ابوالقاسم محمدبن عبداﷲ...را برای نبوت و خاتمت رسالت برگزید. ( کلیله و دمنه ). رای در رتبت بر شما مقدم است. ( کلیله و دمنه ).گشته ز سیارگان رتبت او پیش از آنک
بام خداوند را اوست به شب پاسبان.
خاقانی.
تب ریزه های بدعت تبریز برگرفت تبریز شد ز رتبت او روضةالسلام.
خاقانی.
ای دیده عقل در تو شاخص واوهام زرتبت تو حیران.
خاقانی.
بسرخاک محمد پسر یحیی پاک رَوَم و رتبت حسّان به خراسان یابم.
خاقانی.
بمزید قربت و رتبت مخصوص گشت و جاه تمام یافت. ( ترجمه تاریخ یمینی ص 436 ). از سمت کتابت به رتبت وزارت رسید. ( ترجمه تاریخ یمینی ص 256 ).نه هر کس سزاوار باشد به صدر
کرامت به فضلست و رتبت به قدر.
سعدی.
اینهمه رتبت ز یک تأثیر صبح بخت اوست باش تا خورشید اقبالش بتابد زآسمان.
شمس طبسی.
علما راست رتبتی در جاه که نگرددبروزگار تباه.
؟
|| جای دیده بان بر سر کوه و بلندی. ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). ج ، رُتَب. ( ناظم الاطباء ).رتبة. [ رُ ب َ ] ( ع ص ، اِ ) منزلت. ( اقرب الموارد ). رجوع به رتبه و رتبت و رُتَب شود.
رتبة. [ رَ ت َ ب َ ] ( ع ص ، اِ ) زمین بلند و برآمده و سنگها نزدیک بهم افتاده بعضی از بعضی.( منتهی الارب ) ( آنندراج ). سنگهای نزدیک بهم افتاده بعضی از بعضی. ( ناظم الاطباء ). و رجوع به رَتَب شود.