ربیس
لغت نامه دهخدا
ربیس. [ رِب ْ بی ] ( ع ص ) بزرگ و مهتر افسانه گویان. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ).
ربیس. [ رُ ب َ ] ( ع ص مصغر ) مصغر رَبیس ، بمعنی زیرک و هوشیار.
- ابوالربیس ؛ نام شخصی. ( ناظم الاطباء ). رجوع به ابوالربیس شود.
- ام الربیس ؛ مار بزرگ. ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). کنیه افعی است و از هوشیاری به این کنیه خوانده شود. ( از اقرب الموارد ).
ربیس. [ رَ ] ( اِخ ) ابن عامر طایی. صحابی است. ( منتهی الارب ). ابن عامربن حصن بن خرشةبن عمروبن مالک طایی... طبری گفته است که حضرت رسول ( ص ) به او نامه ای نوشته است. ( از الاصابة ج 1 قسم 1 ).
فرهنگ فارسی
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید