ربط داشتن
برابر پارسی: دنبال کردن، پیوند داشتن، پیوستن
معنی انگلیسی:
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
واژه نامه بختیاریکا
پیشنهاد کاربران
ربطداشتن. [ رَ ت َ ] ( مص مرکب ) اتصال داشتن. پیوسته بودن. ارتباط داشتن. ( ناظم الاطباء ) . مربوط بودن. مرتبط بودن. رابطه داشتن. پیوستگی داشتن. || بامعنی بودن. ( ناظم الاطباء ) . || دخیل بودن. دخالت داشتن. || علت و عمل داشتن. || رفاقت و آشنایی داشتن. ( ناظم الاطباء ) .
ربط داشتن چیزی به کسی ۱ - مربوط به او بودن آن تعلق داشتن وی بدان : [[ . . . . تبریزی الاصل بود و ربطی باهل صفاهان نداشت ]] ( عالم آرا ۲ . ) ۱۶۵۴ - حق مداخله داشتن در آن . یا ربط داشتن چیزی به چیزی قابل
... [مشاهده متن کامل]
... [مشاهده متن کامل]
مقایسه نبودن آن با این بسیار برتر بودن آن از این [[ پارچه ای که امروز خریدیم ربطی به پارچه دیروز ندارد ]] .
چه نسبت است به چیزی / کسی چیزی / کسی را
چه نسبت است به رندی صَلاح و تقوا را
چه نسبت است به رندی صَلاح و تقوا را