ربضه
لغت نامه دهخدا
ربضة. [ رُ ض َ ] ( ع اِ ) پاره ای از اشکنه. || ( ص ) مرد اشکنه ساز. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ).
ربضة. [ رَ ب َ ض َ ] ( ع اِ ) رِبْضة. مقتل قوم یعنی کشتنگاه آنها در یک جای. || تن و جثه. ( ناظم الاطباء ).
ربضة. [ رُ ب َ ض َ ] ( ع ص ) مرد اشکنه ساز. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ). || مجروح و مقتول. || به روی خوابیده. ( ناظم الاطباء ).
ربضة. [ رِ ض َ ] ( ع مص ) مصدر است به معانی ربض و رُبوض. ( از المنجد ).
ربضة. [ رَ ض َ ] ( ع مص ) ربض. رُبوض. ( ناظم الاطباء ). رجوع به رُبوض شود.
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید