لغت نامه دهخدا
رباعیات. [ رُ عی یا ] ( ع اِ ) شعرهای دوبیتی. ( ناظم الاطباء ). ج ِ رباعی. رجوع به رباعی شود.
فرهنگ فارسی
( اسم ) جمع رباعیه ( رباعی ) . ۱ - دندانهای اربعه انسان بین ثنایا و انیاب . ۲ - اشعار چهار مصرعی ( رباعی ) .
ماخوذ از تازی شعر های دو بیتی
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
پیشنهاد کاربران
هرگز تو نگو چامه فراوان گفتم.
در کار شکار نکته ها جان سفتم.
فرمان زمانه گر به کف می دارم.
از راه و روند نتوان گفت افتم.
شهرام ص
در کار شکار نکته ها جان سفتم.
فرمان زمانه گر به کف می دارم.
از راه و روند نتوان گفت افتم.
شهرام ص
آنانکه به اهرمن تباهی دانند.
وز اهرمن تبه جدایی خوانند.
با مسخرهء باندی و تازی بندار.
بنگر به قلم خود را فدایی رانند.
شهرام ص
واژگان فرهنگستان نباید بر پایهء ؛
۱_ گزینش باندی.
۲_بندارهای ( مصدرهای ) تازی .
... [مشاهده متن کامل]
به زبان فارسی وزبان شناسی آن آسیب بزنند.
چه بانام اسلام و مسلمانی.
وچه با ناشایستگی باندی.
زیرا با این روش پا بر روی خون شهدا و گواهان راه خدا در روند تاریخ گذاشته اند و آرمان و خواستهء خونیانِ خون خدا ویا گواهان وشهدا را کاربردی نموده اند.
وز اهرمن تبه جدایی خوانند.
با مسخرهء باندی و تازی بندار.
بنگر به قلم خود را فدایی رانند.
شهرام ص
واژگان فرهنگستان نباید بر پایهء ؛
۱_ گزینش باندی.
۲_بندارهای ( مصدرهای ) تازی .
... [مشاهده متن کامل]
به زبان فارسی وزبان شناسی آن آسیب بزنند.
چه بانام اسلام و مسلمانی.
وچه با ناشایستگی باندی.
زیرا با این روش پا بر روی خون شهدا و گواهان راه خدا در روند تاریخ گذاشته اند و آرمان و خواستهء خونیانِ خون خدا ویا گواهان وشهدا را کاربردی نموده اند.
با نام ونشان به دست خود باید بود.
یعنی که به دسترس خود باید بود.
گر غیر همین است نمی دارد سود.
مردم که همین است، خود باید بود.
ص شهرام.
یعنی که به دسترس خود باید بود.
گر غیر همین است نمی دارد سود.
مردم که همین است، خود باید بود.
ص شهرام.
خیام اگر یکصد وچند سال بزیست.
"یک ساعت تلف نموده باشد" از کیست.
در دانش و فرزانش و آیین وز راز.
یا در سدد است یا که بنمود که چیست.
شهرام. صمد
"یک ساعت تلف نموده باشد" از کیست.
در دانش و فرزانش و آیین وز راز.
یا در سدد است یا که بنمود که چیست.
شهرام. صمد
ای مز به تو ما امید وار می باشیم.
در ترس و امید رستگار می باشیم.
امید رهایی چون به تو می داریم.
بابودن خودبه پای کار می باشیم.
شهرام ص.
در ترس و امید رستگار می باشیم.
امید رهایی چون به تو می داریم.
بابودن خودبه پای کار می باشیم.
شهرام ص.