رباعی مجرد

لغت نامه دهخدا

رباعی مجرد. [ رُ ی ِ م ُ ج َرْ رَ ] ( ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) ( اصطلاح صرف ) کلمه ای که تنها چهار حرف اصلی داشته باشداعم از فعل و اسم : فعل رباعی مجرد، فعلی را گویند که چهار حرف اصلی داشته و عاری از حرف زاید باشد و آن در زبان عربی تنها یک باب است بدین شرح ( ماضی و مضارع و مصدر ): فَعْلَل َ یُفَعْلِل ُ فَعْلَلَةً فِعْلالاً: زَلزَل َ یُزَلزِل ُ زَلزَلَةً زِلزالاً. اسم رباعی مجرد، اسمی را گویند که تنها چهار حرف اصلی داشته باشدبدون حرف یا حروف زاید، و آن در زبان تازی فقط پنج وزن معین دارد: فَعْلَل ( جعفر ) فِعْلَل ( مانند درهم )، فُعْلُل ( برثن )، فِعْلِل ( زبرج )، فِعَل ( قمطر ).

فرهنگ فارسی

در اصطلاح صرف کلمه را گویند که تنها چهار حرف اصلی داشته باشد .

پیشنهاد کاربران

سه تایه:ثلاثی مجرد.
چهارتایه:رباعی مجرد.
پنج تایه :پنج مجرد.
"به جای تایه، " تایی " را نیز می توان بکار برد. "
چارانهء ناب
ترانهء ناب.
دکتر کزازی واژه ی " چارگانه ی پیراسته" را در نوشته های خود به جای واژه ی " رباعی مجرد " بکار برده است.
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 267. )

بپرس