رایع
لغت نامه دهخدا
- فرس رایع ؛ اسب نیکو. ( از منتهی الارب ). اسب نیکو و تیزگام. ( ناظم الاطباء ).
- کلام رایع ؛ سخن لطیف و شگفت انگیز. ( از اقرب الموارد ).
فرهنگ فارسی
اسم فاعل از ریشه رائع زیاد شونده و برکت کننده .
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
پیشنهاد کاربران
و آن الفاظ رایق و کلمات رایع را در استعمال آرد .
لطایف الامثال و طرایف الاقوال ، رشید وطواط، بتصحیح؛حبیبه دانش آموز، ص۳۹
لطایف الامثال و طرایف الاقوال ، رشید وطواط، بتصحیح؛حبیبه دانش آموز، ص۳۹