رایش
لغت نامه دهخدا
رایش. [ ی ِ ] ( اِخ ) ( بنی... ) نام قبیله ای است از ساکنان کوفه. ( از اللباب فی تهذیب الانساب ).
فرهنگ فارسی
بنی رایش نام قبیله است از ساکنان کوفه .
فرهنگ معین
( ~. ) [ ع . ] (اِ. ) تیر با پر.
دانشنامه عمومی
رایش ( به آلمانی: Reich ) واژه ایست آلمانی و مشابه لفظ قلمرو در انگلیسی. این اصطلاح را اولین بار مولروان دن بروک با کتاب رایش سوم ( ۱۹۲۳ ) باب کرد. اولین دولتی که رایش نام گرفت امپراتوری مقدس روم بود و دومین دولتی هم که رایش نام گرفت امپراتوری آلمان بود و همچنین واپسین دولتی که رایش خوانده شد دولت آدولف هیتلر بود که به رایش سوم شناخته می شود. جمهوری وایمار نیز به طور رسمی رایش آلمان نام داشت. رایش در بن معنای ثروت و نیرومندی را می رساند و گاه به شکل رایخ برگردان می شود.

wiki: رایش
رایش (آلمان). رایش ( به آلمانی: Reich ) یک شهر در آلمان است که در راین - هونسروک واقع شده است. [ ۱] رایش ۳۷۳ نفر جمعیت دارد.


این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف


wiki: رایش (آلمان)
دانشنامه آزاد فارسی
رایْش (Reich)
واژه ای آلمانی به معنی امپراتوری. به سه دوره در تاریخ اروپا گفته می شود. رایش اول همان امپراتوری مقدس روم (۹۶۲م ـ ۱۸۰۶) است. اما رایش دوم به امپراتوری آلمان (۱۸۷۱ـ ۱۹۱۸) و رایش سوم به آلمان نازی (۱۹۳۳ـ۱۹۴۵) اطلاق می شود.
واژه ای آلمانی به معنی امپراتوری. به سه دوره در تاریخ اروپا گفته می شود. رایش اول همان امپراتوری مقدس روم (۹۶۲م ـ ۱۸۰۶) است. اما رایش دوم به امپراتوری آلمان (۱۸۷۱ـ ۱۹۱۸) و رایش سوم به آلمان نازی (۱۹۳۳ـ۱۹۴۵) اطلاق می شود.
wikijoo: رایش
پیشنهاد کاربران
بسیار تحلیل زیبایی بود.
سپاس
سپاس
واژه رایش از دو بخش "رای" و "ش" درست شده است.
سری به دیدگاه های من زیر واژه های "نظم دادن، مصدر" بزنید آنجا در می یابید که چرا رای=نظم.
"ش" که فرایند بن واژه را نشان می دهد برای نمونه سازش فرایند ساختن، خواهش فرایند و کار ساختن است. . . . .
... [مشاهده متن کامل]
پس رایش فرایند راییدن یا همان رایینیدن است یا همان فرایند نظم دادن.
پس رایش می شود نظم دادن.
سری به دیدگاه های من زیر واژه های "نظم دادن، مصدر" بزنید آنجا در می یابید که چرا رای=نظم.
"ش" که فرایند بن واژه را نشان می دهد برای نمونه سازش فرایند ساختن، خواهش فرایند و کار ساختن است. . . . .
... [مشاهده متن کامل]
پس رایش فرایند راییدن یا همان رایینیدن است یا همان فرایند نظم دادن.
پس رایش می شود نظم دادن.
رایش ؛ یک کلید واژه بسیار زیبا و یک کهن واژه است که کلمات دیگری مثل آرایش و مُعَرَّب این کلمه عارایش به مفهوم آراستگی از این کلمه منشعب شده است.
اگر کلمه ی رایش را در مرکز کار قرار دهیم و ببینیم به لحاظ قوانین ایجاد کلمات چه کلماتی در فضای اطراف این کلمه قرار دارد از یک سو کلمه ی ریشه و رویش قابل رؤیت می شود یعنی ریشه باعث رشد و رویش و رایش شدن به مفهوم رُستن و آراستگی می شود.
... [مشاهده متن کامل]
و از سوی دیگر کلمه ی عَرش و عَریکه به مفهوم یک نیروی به حد اعلا رسیده قابل روئیت می شود.
و از سوی دیگر کلمه آرش به مفهومی شخص پر انرژی قابل روئیت می شود. و کلمات فراوان اینچنینی در فضای اطراف کلمه ی رایش.
تمام این کلمات به لحاظ قانون ریشه ی کلمات و بن واژه یا مصدر مرتبط با این کلمه می باشد.
اگر بن واژه و راسته و زنجیره ی مفاهیم مرتبط با این کلمه رو پیش بریم به کلمات زیادی خواهیم رسید مثل شرع شریعت شعر شعور مَعشر عشیره عشایر عرشه رعشه ارتعاش .
اگر نحوه و فلسفه اتصال مفهومی این کلمه رو بخواهیم تفسیر کنیم برای خودش کتابچه ای خواهد شد. رایش کوروش و رایش داریوش هم خودش داستانی دارد که خارج از گنجایش یک چنین فضایی با بستر جرعه نوشی و قطره چکانی هست.
ریشه ؛ مرتبط با کلمه ی رشد و رویش.
مدل ساختمان این کلمه به گونه ای است که نیاز به نصب درب ورود جهت رفتن به داخل ساختمان این کلمه جهت دیدن معنا و مفهوم این کلمه را در درون خودش دارد.
اگر ما حرف ( آ ) را به عنوان یک افزونه به چیدمان حروف در ساختمان این کلمه به عنوان باب ورود به ساختمان کلمه اضافه کنیم کلمه ی آرش به معنی قدرت و نیرو و انرژی قابل مشاهده می شود.
از آنجایی که عینیت مفهوم کلمه ی ریشه در درختان به عنوان محل دریافت انرژی جهت رشد و نمو گیاهان و درختان می باشد کلمه ی ریشه با کلماتی از قبیل ؛ ریشه رشد آرش و رایش و راشا و راسا و رُستن در قانون و قواعد ایجاد کلمات دارای یک ریشه و مصدر و بن واژه می باشند.
اصلی ترین حرف در کلیدواژه ی ریشه حرف ( ر ) می باشد در واقع ریشه ی ریشه ی کلمه ی ریشه حرف ( ر ) می باشد.
و حرف ( ر ) در چیدمان حروف و ساختمان کلمات نماد وجود انرژی در ابعاد کاربردی مختلف می باشد.
ارشاد ؛ رشد ، رشید شدن ، ریشه دادن
فلسفه ی وجود ریشه در عالم هستی برای رویش و رشد و نمو هست.
حرف ( ش ) در کلمه ی رشد در قانون و قواعد ایجاد کلمات در پهنه ی واژگان و دریای لغات در قانون قلب ها و منقلب شدن حروف به سمت حروف دیگر جهت ایجاد کلمات در ابعاد کاربردی مختلف به دلیل نزدیکی و نقطه ی مشترک صدور آوا از ابزارهای ایجاد کلام واقع شده در دهان قابل تبدیل به حرف ( س ) می باشد حرف ( د ) نیز قابل تبدیل به حرف ( ت ) می باشد بر همین مبنا در کلمه ی رشد کلمه ی رُست قابل مشاهده است. یعنی ریشه و رشد به معنی رُستن در رُستنی ها در روستاها که محل پرورش گندم و جو و گاو و گوسفند و باغ و . . . می باشد دارای یک چنین فلسفه ای در مفهوم این کلمات برای نامگذاری می باشد.
روند جریان سیال مفاهیم در آبراه کلمات از طریق ریشه ی کلمه ی ریشه و رشد توسط قانون اولویت آوا نسبت به نگارگری حروف و کلمات به شرح زیر قابل ذکر می باشد ؛
( ریشه رویش رایش ارشاد ارشد رشید رشد رُست رُستَن رستم روستا ممارست راستی ارسطو آراسته اِوِرست آریس عروس آرایش آرش عرش و. . . )
اگر کلمه ی رایش را در مرکز کار قرار دهیم و ببینیم به لحاظ قوانین ایجاد کلمات چه کلماتی در فضای اطراف این کلمه قرار دارد از یک سو کلمه ی ریشه و رویش قابل رؤیت می شود یعنی ریشه باعث رشد و رویش و رایش شدن به مفهوم رُستن و آراستگی می شود.
... [مشاهده متن کامل]
و از سوی دیگر کلمه ی عَرش و عَریکه به مفهوم یک نیروی به حد اعلا رسیده قابل روئیت می شود.
و از سوی دیگر کلمه آرش به مفهومی شخص پر انرژی قابل روئیت می شود. و کلمات فراوان اینچنینی در فضای اطراف کلمه ی رایش.
تمام این کلمات به لحاظ قانون ریشه ی کلمات و بن واژه یا مصدر مرتبط با این کلمه می باشد.
اگر بن واژه و راسته و زنجیره ی مفاهیم مرتبط با این کلمه رو پیش بریم به کلمات زیادی خواهیم رسید مثل شرع شریعت شعر شعور مَعشر عشیره عشایر عرشه رعشه ارتعاش .
اگر نحوه و فلسفه اتصال مفهومی این کلمه رو بخواهیم تفسیر کنیم برای خودش کتابچه ای خواهد شد. رایش کوروش و رایش داریوش هم خودش داستانی دارد که خارج از گنجایش یک چنین فضایی با بستر جرعه نوشی و قطره چکانی هست.
ریشه ؛ مرتبط با کلمه ی رشد و رویش.
مدل ساختمان این کلمه به گونه ای است که نیاز به نصب درب ورود جهت رفتن به داخل ساختمان این کلمه جهت دیدن معنا و مفهوم این کلمه را در درون خودش دارد.
اگر ما حرف ( آ ) را به عنوان یک افزونه به چیدمان حروف در ساختمان این کلمه به عنوان باب ورود به ساختمان کلمه اضافه کنیم کلمه ی آرش به معنی قدرت و نیرو و انرژی قابل مشاهده می شود.
از آنجایی که عینیت مفهوم کلمه ی ریشه در درختان به عنوان محل دریافت انرژی جهت رشد و نمو گیاهان و درختان می باشد کلمه ی ریشه با کلماتی از قبیل ؛ ریشه رشد آرش و رایش و راشا و راسا و رُستن در قانون و قواعد ایجاد کلمات دارای یک ریشه و مصدر و بن واژه می باشند.
اصلی ترین حرف در کلیدواژه ی ریشه حرف ( ر ) می باشد در واقع ریشه ی ریشه ی کلمه ی ریشه حرف ( ر ) می باشد.
و حرف ( ر ) در چیدمان حروف و ساختمان کلمات نماد وجود انرژی در ابعاد کاربردی مختلف می باشد.
ارشاد ؛ رشد ، رشید شدن ، ریشه دادن
فلسفه ی وجود ریشه در عالم هستی برای رویش و رشد و نمو هست.
حرف ( ش ) در کلمه ی رشد در قانون و قواعد ایجاد کلمات در پهنه ی واژگان و دریای لغات در قانون قلب ها و منقلب شدن حروف به سمت حروف دیگر جهت ایجاد کلمات در ابعاد کاربردی مختلف به دلیل نزدیکی و نقطه ی مشترک صدور آوا از ابزارهای ایجاد کلام واقع شده در دهان قابل تبدیل به حرف ( س ) می باشد حرف ( د ) نیز قابل تبدیل به حرف ( ت ) می باشد بر همین مبنا در کلمه ی رشد کلمه ی رُست قابل مشاهده است. یعنی ریشه و رشد به معنی رُستن در رُستنی ها در روستاها که محل پرورش گندم و جو و گاو و گوسفند و باغ و . . . می باشد دارای یک چنین فلسفه ای در مفهوم این کلمات برای نامگذاری می باشد.
روند جریان سیال مفاهیم در آبراه کلمات از طریق ریشه ی کلمه ی ریشه و رشد توسط قانون اولویت آوا نسبت به نگارگری حروف و کلمات به شرح زیر قابل ذکر می باشد ؛
( ریشه رویش رایش ارشاد ارشد رشید رشد رُست رُستَن رستم روستا ممارست راستی ارسطو آراسته اِوِرست آریس عروس آرایش آرش عرش و. . . )
دهخدا عربی پرست واژه رایش پارسی رای رایش که نام دانش ریاضی است را نیاورده و رایش عربی که در پارسی هیچ کاربری ندارد اورده
رایش : واسط بین رشوه دهنده و رشوه گیرنده.
( رجوع کنید به ماده ۵۹۳ تعزیرات ۱۳۷۵ )
( رجوع کنید به ماده ۵۹۳ تعزیرات ۱۳۷۵ )
افراشت افراخت افراز است
افراشتن = اف راشت تن = اف ( بسیار و بالا ) راشت ( رشت یافته و برخیزیده تن ( نشانه کارواژه در زبان اریایی ) => راشت یا راش همان برخیزیده می باشد که شاید در زبان المانی به چم گستره قلمرو یا یورش همتر ( تعبیر ) شده باشد.
رایش به آلمانی "Das Reich" ( با حرف تعریف Das برای اسامی خنثی ) به معنی سرزمین، اقلیم و یا کشور است. مانند کشور فرانسه که به آلمانی Frankreich گفته میشود.
امپراطوری
رایش ( رائش ) : خیررساننده، سامان دهنده، مصلح.
فرازی از دعای عرفه:
رایش کل قانع ( خداوند مصلح هر کسی است که اهل قناعت باشد )
ریشه کلمه رائش، رَیَشَ است. راش فلاناً یعنی به فلانی خیر رسانید، و رائش که اسم فاعل آن است، یعنی خیررساننده.
فرازی از دعای عرفه:
رایش کل قانع ( خداوند مصلح هر کسی است که اهل قناعت باشد )
ریشه کلمه رائش، رَیَشَ است. راش فلاناً یعنی به فلانی خیر رسانید، و رائش که اسم فاعل آن است، یعنی خیررساننده.
رایش ، واژه ی جایگزین برای علم ریاضی است که توسط پورسینا ، دانشمند و همه چیزدان ایرانی ارایه شده است.
واژه ی ساده فارسی یا هند و اروپایی - اسم پسرانه
رای: اندیشه، فکر، نظر، باوَر، عقیده، دیدگاه - عقل، دانش، خِرَد، هوش، تدبیر، چاره - عنوان پادشاهان، امیران و فرمانروایان هند و ایران در زمان قدیم بود!
... [مشاهده متن کامل]
معنی: اندیشمند، خردمندانه، حکیمانه، عاقلانه، هوشمندانه - مشاوره، رایزنی، کنکاش! - امپراتوری، فرمانروایی، پادشاهی، شاهانه، خسروانه
رای: اندیشه، فکر، نظر، باوَر، عقیده، دیدگاه - عقل، دانش، خِرَد، هوش، تدبیر، چاره - عنوان پادشاهان، امیران و فرمانروایان هند و ایران در زمان قدیم بود!
... [مشاهده متن کامل]
معنی: اندیشمند، خردمندانه، حکیمانه، عاقلانه، هوشمندانه - مشاوره، رایزنی، کنکاش! - امپراتوری، فرمانروایی، پادشاهی، شاهانه، خسروانه
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٢)