رایت شکستن. [ ی َ ش ِ ک َ ت َ ] ( مص مرکب ) از هم باز کردن و خرد کردن اجزای علم از چوب و چرم و پارچه و جز آن. - رایت کسی را شکستن ؛ بمجاز، مغلوب کردن و شکست دادن و کشتن او : آهسته تر نه ملک خراسان گرفته ای وآسوده تر نه رایت سنجر شکسته ای.
خاقانی.
در خانه رایتش ملک الموت چون شکست سودی نداشت رایت خصمان شکستنش.
خاقانی.
فرهنگ فارسی
از هم باز کردن و خرد کردن اجزای علم از چوب و چرم و پارچه و جز آن .