رای نهادن. [ ن ِ / ن َ دَ ] ( مص مرکب ) تدبیر کردن. چاره جستن. اظهار نظر کردن. بیان عقیده کردن : چو فردا بیایی تو پاسخ دهیم به برگشتنت رای فرخ نهیم.فردوسی.چه گویید و این را چه پاسخ دهیدهمه یکسره رای فرخ نهید.فردوسی.چو این هرچه گویی تو پاسخ دهیم بدیدار تو رای فرخ نهیم.فردوسی.