رای زدن با دیگری ؛ با همکاری و شرکت دیگری تصمیمی اتخاذ کردن و رایی پذیرفتن و عقیدتی ساختن. مشاوره کردن :
ببود آن شب و رای زد با پسر
بشبگیر بنشست و بگشاد در.
فردوسی.
رجوع به رای زدن و رای زن شود.
ببود آن شب و رای زد با پسر
بشبگیر بنشست و بگشاد در.
فردوسی.
رجوع به رای زدن و رای زن شود.