رای درست

پیشنهاد کاربران

رای درست ؛ رای صائب. اندیشه صحیح. رای متین :
ز پایت که افگند و جایت که جست
کجات آن همه حزم و رای درست.
فردوسی.
دلی پر خرد داشت و رای درست
ز گیتی جز از نیکنامی نجست.
فردوسی.
برو با دل شاد و رای درست
...
[مشاهده متن کامل]

نشاید گرفتن چنین کار سست.
فردوسی.
ترا گر بدی فر و رای درست
ز البرز شاهی نبایست جست.
فردوسی.
رای درست باید و تدبیر مملکت
خواجه به هردو سخت مصیب آمد و بصیر.
فرخی.
احمد گفت رای درست جز این نیست که بدین رأی و تدبیر خوارزم بدست بازآید. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 449 ) . رای درست آن بود که بوالحسن عبدالجلیل دیده بود ولکن این خداوند را نخواهند گذاشت کاری راست برود. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 589 ) .

رای درست ( درست و راست ) ؛ رای صواب. رای راست. فکر درست. اندیشه صحیح : گفت ای خواجه رای درست وراست این است که تو دیده ای و بگفتی. ( تاریخ بیهقی چ فیاض ص 616 ) . امیر گفت رای درست این است که خواجه گفت.
...
[مشاهده متن کامل]
( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 285 ) . احمد عبدالصمد او را و شاه ملک را مدد میداد هم به رای درست و هم بر شغل و نامهای سلطانی تا کار بدانجا رسید. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 703 ) . و رجوع به ترکیب رای راست در ذیل همین ماده شود.