رای اوفتادن

لغت نامه دهخدا

رای اوفتادن. [ دَ ] ( مص مرکب ) رای افتادن. رای فتادن. رجوع به رای افتادن شود. || صاحب ارمغان آصفی رای افتادن را بمعنی راه افتادن و آغاز حرکت کردن و به راهپیمایی پرداختن آورده است و شعر ذیل را از نظامی شاهد آورده ، اما گمان میرود که تصحیف راه اوفتاد باشد :
مهد براهیم چو رای اوفتاد
بیم ره آمد دو سه جای اوفتاد.
نظامی ( از ارمغان آصفی ).

فرهنگ فارسی

رای افتادن. رای فتادن. یا صاحب ارمغان آصفی رای افتادن را بمعنی راه افتادن و آغاز حرکت کردن و به راه پیمایی پرداختن آورده است .

پیشنهاد کاربران

بپرس