راگ

لغت نامه دهخدا

راگ. ( اِ ) کاسه آبخوری. ( لغت محلی شوشتر ). || قوچ و گوسفند جنگی. ( لغت محلی شوشتر ). || رشته سوزن. ( لغت محلی شوشتر ). || بلغت زندو پازند راه یا صراط. ( لغت محلی شوشتر ). و رجوع به راک در همین لغت نامه شود. || بهندی موسیقی و سرود. ( لغت محلی شوشتر ). بزبان مردم هند نوعی سرود و لحن. ( ناظم الاطباء ). || ( ص ، ق ) مخفف رایگان که بی مزد و اجرت و مفت کار گرفتن باشد. ( لغت محلی شوشتر، نسخه خطی متعلق به کتابخانه مؤلف ).

فرهنگ فارسی

کاس. آبخوری . یا رشته سوزن

فرهنگ عمید

۱. نغمه، سرود.
۲. عیش و طرب، راگ ورنگ.

پیشنهاد کاربران

منبع. عکس فرهنگ پاشنگ
واژه ی راگ از ریشه ی واژه ی راک فارسی هست.
لینک کتاب فرهنگ واژه های اوستا
قرار می می دهم چون واژه درش دوستان می تواند بررسی کنید و ببینید
زبان های ترکی�در چند مرحله بر�زبان فارسی�تأثیر گذاشته است. نخستین تأثیر زبان ترکی بر پارسی، در زمان حضور سربازان تُرک در ارتش�سامانیان�روی داد. پس از آن، در زمان فرمان روایی�غزنویان، �سلجوقیان�و پس از�حملهٔ مغول، تعداد بیشتری�وام واژهٔ�ترکی به زبان فارسی راه یافت؛ اما بیشترین راه یابی واژه های ترکی به زبان فارسی در زمان فرمانروایی�صفویان، که ترکمانان�قزلباش�در تأسیس آن نقش اساسی داشتند، و�قاجاریان�بر ایران بود.
...
[مشاهده متن کامل]

• منابع ها. تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. اول و دوم، انتشارات ققنوس، ۱۳۷۴
• تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. سوم، انتشارات بدیهه، ۱۳۷۴
• حسن بیگ روملو، �احسن التواریخ� ( ۲ جلد ) ، به تصحیح�عبدالحسین نوایی، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۹. ( مصحح در پایان جلد اول شرح مفصل و سودمندی از فهرست لغات�ترکی�و�مغولی�رایج در متون فارسی از سده هفتم به بعد را نوشته است )
• فرهنگ فارسی، محمد معین، انتشارات امیر کبیر، تهران، ۱۳۷۵
• غلط ننویسیم، ابوالحسن نجفی، مرکز نشر دانشگاهی، تهران، ۱۳۸۶
• فرهنگ کوچک زبان پهلوی، دیوید نیل مکنزی، ترجمه مهشید فخرایی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، ۱۳۷۹

راگراگراگراگ
منابع• https://archive.org/details/1_20221023_20221023_1515
رگ و ریشه