راکه

لغت نامه دهخدا

راکه. [ ک َ / ک ِ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان ترکه از بخش مسجدسلیمان شهرستان اهواز، در 20هزارگزی شمال باختری مسجدسلیمان ، و سمت خاوری راه مسجدسلیمان به لالی. دهی است کوهستانی ، گرمسیر مالاریایی سکنه آن 85 تن میباشد. آب آن از چشمه تأمین میشود و محصول آن غلات است. شغل اهالی کارگری شرکت ملی نفت ایران و زراعت وگله داری است. راه آن اتومبیل روست. این آبادی را سلطان آباد نیز گویند. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6 ).

راکه. [ ک ِ ] ( اِخ ) ده کوچکی است از بخش دهدزشهرستان اهواز در 10هزارگزی خاوری اهواز. جمعیت این ده 27 تن میباشد. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6 ).

راکه. [ ک َ / ک ِ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان شوراب بخش اردل شهرستان شهرکرد، واقع در 90هزارگزی شمال باختر اردل. کنار راه مالرو بازفت. این ده در کوهستان و جنگل واقعشده ، هوای آن معتدل و سکنه آن 137 تن است. آب آن از چشمه تأمین میشود و محصول عمده آن غلات و پشم و روغن و پیشه مردم کشاورزی و گله داری است. راه مالرو دارد. در زمستان بعنوان قشلاق باطراف مالامیر و مسجدسلیمان کوچ میکنند. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 10 ).

فرهنگ فارسی

دهی است از دهستان شوراب بخش اردل شهرستان شهرکرد .

پیشنهاد کاربران

راکه در گویش بختیاری به منطقه کوهستانی میگویند که در طول شبانه روز مدت زیادی زیر تابش نور آفتاب باشد
گرگراک به معنای سوسمار در گویش بختیاریست یعنی حیوانی که در گر یعنی در صخره ها و راک یعنی در مناطق کوهستانی رو به آفتاب زندگی میکند.

بپرس