گردشش بر جوی جویان شاهد است
تا نگوید کس که آن جو راکد است.
مولوی.
- آب راکد ؛ مقابل آب جاری. ( یادداشت مؤلف ).- بازار راکد ؛ بازاری که دادوستدش جریان نداشته باشد.
- پرونده راکد ؛ ( اصطلاح اداری ) پرونده هایی را گویند که از جریان خارج شده است.
- حساب راکد ؛ مقابل حساب جاری. ( یاداشت مؤلف ).
- دفتر راکد ؛ ( اصطلاح اداری ) مراد دفتری است که در آن نامه ها و پرونده های راکد که از جریان خارج شده ضبط میشود.
- راکد گذاشتن موضوع یا امر یا جریانی ؛ تعقیب نکردن آن موضوع یا امر یا جریان. مسکوت گذاشتن آن. که امروزه این عبارات در اصطلاح اداری ومطبوعاتی و قضایی بسیار متداول است.
- راکد ماندن موضوع یا پرونده یا نامه ؛ بی تعقیب و پیگرد ماندن آن. از جریان خارج شدن آن.
- ماءِ راکد ؛ آب خفته. ناروان. آب ایستاده. آنکه جاری نباشد. ( یاداشت مؤلف ). و رجوع به آب راکد شود.
- نامه های راکد ؛ مقابل نامه های در جریان اداری.
- هوای راکد ؛ هوای بی تموج. ( یادداشت مؤلف ).
|| ( ق ) سربسر. || برابر. || موزون مانند پله های ترازو. ( ناظم الاطباء ).