رأس مال

لغت نامه دهخدا

رأس مال. [ رَءْ س ِ ] ( ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) رأس المال. اصل سرمایه :
به سوزیان معانی کند خرید و فروخت
که رأس مال کمال است سوزیانش را.
خاقانی.
و رجوع به رأس المال شود.

پیشنهاد کاربران

بپرس