راهگرا. [ گ ِ ] ( نف مرکب ) راهگرای. راهرو. عازم. روان.- راهگرا گردیدن ؛ عازم شدن. روان شدن. روانه گشتن : از لنگرها برآمده بعزم تسخیر قلعه... بسمت دروازه راهگرا گردیدند. ( مجمل التواریخ گلستانه ). و رجوع به راهگرای شود.