راه پیمایی

/rAhpeymAyi/

معنی انگلیسی:
hike, march, tramp, trek, route march

لغت نامه دهخدا

راه پیمایی. [ پ َ / پ ِ ] ( حامص مرکب ) راه پیمائی. عمل راه پیما. راه پیمودن. طی طریق کردن. راهنوردی. راهروی. || پیاده برفتن براهی. راهی را بی وسیلتی از وسایل سواری طی کردن.

فرهنگ فارسی

عمل راه پیما پیاده روی .

فرهنگ عمید

پیاده روی، گردش پیاده.

واژه نامه بختیاریکا

شیلیق پِین

مترادف ها

march (اسم)
پیش روی، روش، راه پیمایی، قدم رو، قدم برداری، گام نظامی، موسیقی نظامی یا مارش

فارسی به عربی

موکب

پیشنهاد کاربران

راهپیمایی ورزشی چیست؟!یعنی ورزش ، تظاهرات و راهپیمایی سیاسی و مخالفت و یا موافقت است؟؟!!
راه پیماینده، تندرو. تظاهرات
Demonstration
حرکت دسته ای
راه رفتن و طی کردن مسیری با هدفی که از قبل تعیین شده است، این هدف می تواند اعلام حمایت از فرد، گروه، عقیده، آرمان، اقدام یا برنامه ای یا در ابراز مخالفت نسبت به افراد، فعالیت ها، اقدامات یا عقایدی باشد. راهپیمایی اغلب به صورت گروهی انجام می شود و مسیر آن از قبل مشخص شده است.

بپرس