ره راهوی گرچه بیحد زدم
نوا در حجاز و نوا یافتم.
عنصری.
زده به بزم تو رامشگری بدولت توگهی چکاوک و گه راهوی ، گهی قالوس.
منوچهری.
راه طاعت گیر و گوش هوش سوی علم دارچند داری گوش سوی نوشخورد و راهوی.
ناصرخسرو.
غزلکهای خود همی خواندم در نهاوند راهوی و عراق.
انوری.
راهوی کرده بعمدا پرده ای تا بود پرده در پرده نیوش.
انوری.
نکیسا در ترانه جادویی ساخت پس آنگه این غزل در راهوی ساخت.
نظامی ( از آنندراج ).
مطربا قولی بگو از راهوی راه ، راه راهوی است اندر صبوح.
عطار.
و رجوع به رهاوی شود.