نیم تنک سخنی کز عبارت فارغ
به راهواری بیرون برم همی لنگی.
اثیرالدین اخسیکتی.
بود با راهواریش همه لنگ با چنان پی فراخیی همه تنگ.
نظامی.
میبرد ز روی سازگاری آن لنگی را به راهواری.
نظامی.
تهی دست کو مایه داری کندچو لنگی است کو راهواری کند.
نظامی.
با هر که بوده باشد در نظم و نثر امروزبیرون بوم بقدرت لنگی به راهواری.
سیف اسفرنگ.
و رجوع به راهوار و رهوار شود.