لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
( اسم ) ۱ - نقشه ای که مسافر و سیاح از حرکت خود بر میدارد . ۲ - نقشهای از خشکیها و دریاها که مسافران را بکار آید . ۳ - سفر نامه .
راهنامج . سفر نامه و نقشه ای که شخص مسافر و سیاح از حرکت و سیر خود بر میدارد . راهنامج معرب آنست .
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۲. نقشۀ راه.
۳. دفترچۀ راهنمایی.
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید