راه گم کردن ؛ گم کردن راه. گم شدن در راه. از راه دورافتادن :
و زان راه گم کردن آن گروه
گرفتار گشتن بدان بند کوه.
نظامی.
آنهمه برتو اشتلم کردن
بود تشویش راه گم کردن.
مولوی.
- || در تداول عامه هنگام خطاب به دوستی یا خویشاوندی که پس از دیری نزد وی آمده است گوینده به عتاب میگوید: �راه گم کرده یی ؟� و مراد آن است که مخاطب قصد دیدار گوینده نداشته است بلکه بسبب گم کردن راه و از روی اتفاق بخانه وی آمده است.
... [مشاهده متن کامل] راه گم کردن : [عامیانه، کنایه ] نه از روی میل و اراده بلکه اتفاقی به جایی آمدن.