راه نگاه داشتن ؛ بیراه نشدن. حفظ راه کردن.
- || بمجاز حفظ طریقت و روش کردن. از آیین و رسم بیرون نشدن. مطابق سنت و قاعده عمل کردن :
هر آنکس که او راه دارد نگاه
نخسبد بر گاه ایمن ز شاه.
فردوسی.
چه پرسی از ایران و از تخت شاه
چه داری همی راه ایران نگاه.
فردوسی.
- || بمجاز حفظ طریقت و روش کردن. از آیین و رسم بیرون نشدن. مطابق سنت و قاعده عمل کردن :
هر آنکس که او راه دارد نگاه
نخسبد بر گاه ایمن ز شاه.
فردوسی.
چه پرسی از ایران و از تخت شاه
چه داری همی راه ایران نگاه.
فردوسی.
راه . . . نگاه داشتن: حفظ راه.
( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۱۰۵ ) .
( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۱۰۵ ) .