راه نداشتن:
1. برای رسیدن به جایی راه عبور ی وجود نداشته باشد؛ نبودن راه عبور، فقدان گذرگاه و مسیر
2. برای انجام کاری شیوه و روش قابل انجام وجود نداشته باشد؛ نبودن شیوه و روش انجام.
3. از نظر سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و مانند آن قابلیت پذیرش یا اراده و اسباب پذیرش موضوعی وجود نداشته باشد؛ غیر قابل پذیرش
... [مشاهده متن کامل]
4. هر موضوعی که از نظر گوینده آن به جهاتی ممکن و میسور نباشد؛ ممکن نبودن، میسور نبودن، امکان پذیر نبودن، غیر قابل انجام بودن، محتمل نبودن
نمونه:
در سینه عشاق هوس راه ندارد - در مجمر ما شعله خس راه ندارد ( صائب تبریز )
ز دلتنگی می میرم_در آتش می میرم - بر سر دار می میرم - با گلوی بریده می میرم - اما نخواهم گفت - زمانِ عشق من و تو به سر رسیده است - که مرگ - به عشق ما راه ندارد. ( محمود درویش )
گو برو و آستین به خونِ جگر شوی - هر که در این آستانه راه ندارد ( حافظ )
آب های جهان به دو دسته کلی تقسیم می شوند: آب های اقیانوس و آب های داخلی. آب های اقیانوس به هم متصل هستند و وسعتی در حدود ۷۱ درصد سطح زمین را در بر می گیرند. اما آب های داخلی به اقیانوس راه ندارند و در خشکی محصور شده اند.
1. برای رسیدن به جایی راه عبور ی وجود نداشته باشد؛ نبودن راه عبور، فقدان گذرگاه و مسیر
2. برای انجام کاری شیوه و روش قابل انجام وجود نداشته باشد؛ نبودن شیوه و روش انجام.
3. از نظر سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و مانند آن قابلیت پذیرش یا اراده و اسباب پذیرش موضوعی وجود نداشته باشد؛ غیر قابل پذیرش
... [مشاهده متن کامل]
4. هر موضوعی که از نظر گوینده آن به جهاتی ممکن و میسور نباشد؛ ممکن نبودن، میسور نبودن، امکان پذیر نبودن، غیر قابل انجام بودن، محتمل نبودن
نمونه:
در سینه عشاق هوس راه ندارد - در مجمر ما شعله خس راه ندارد ( صائب تبریز )
ز دلتنگی می میرم_در آتش می میرم - بر سر دار می میرم - با گلوی بریده می میرم - اما نخواهم گفت - زمانِ عشق من و تو به سر رسیده است - که مرگ - به عشق ما راه ندارد. ( محمود درویش )
گو برو و آستین به خونِ جگر شوی - هر که در این آستانه راه ندارد ( حافظ )
آب های جهان به دو دسته کلی تقسیم می شوند: آب های اقیانوس و آب های داخلی. آب های اقیانوس به هم متصل هستند و وسعتی در حدود ۷۱ درصد سطح زمین را در بر می گیرند. اما آب های داخلی به اقیانوس راه ندارند و در خشکی محصور شده اند.