راه شناختن. [ ش ِت َ ] ( مص مرکب ) شناختن راه. آشنایی داشتن براه. آشنا بودن به راه. راه بلد بودن. || شناختن دین. تشخیص حق و حقیقت. پی بردن به مذهب : در ایران بیزدان شناسند راه.
اسدی.
- راه ناشناختن ؛ گمراه شدن : عمه ؛ راه و حجت ناشناختن. ( منتهی الارب ).