راه زدن

لغت نامه دهخدا

راه زدن. [ زَ دَ ] ( مص مرکب ) قطع راه کردن. غارت کردن و تاراج نمودن در راه. ( ناظم الاطباء ). لخت کردن کاروانیان در سفر. قطع طریق. ( یادداشت مؤلف ). تاراج نمودن اموال و اسباب مسافران و گمراه کردن آنها. ( از آنندراج ) ( ارمغان آصفی ) ( بهار عجم ). فریب دادن. گمراه ساختن. قصد کردن. از راه بردن :
راه زد بر تو جهان پرفریب و نیز تو
چند خواهی گفت مطرب را فلان آهنگ زن.
ناصرخسرو.
غبنا و اندها که مرا چرخ دزدوار
بی آلت سلاح بزد راه کاروان.
مسعودسعد.
خون همی ریزی و نکنی بجز این شغل دگر
خوب راهی زده ای مردم تکفین باید.
رضی نیشابوری.
بچشم خویش دیدم در گذرگاه
که زد بر جان موری مرغکی راه.
نظامی.
یاران بسیار داشتی همه دزدان و رهزن بودند و شب و روز راه زدندی و کالا بنزد فضیل آوردندی. ( تذکرة الاولیاء عطار ).
ای کاش نکردمی نگاه از دیده
بر دل نزدی عشق تو راه از دیده.
سعدی.
دیگر فرمود که هر موضع از خیل خانه و دیه به آنجا که راه زده باشند نزدیکتر باشد عهده پی بردن و دزد بادید کردن برایشان باشد. ( تاریخ غازانی ص 279 ).
این قضا صدبار اگر راهت زند
بر فراز چرخ خرگاهت زند.
مولوی.
چشم خونبارم به شبخون بر گلستان میزند
راه خوابم ناله مرغ غزلخوان میزند.
صائب تبریزی ( از بهار عجم ).
شب چو دیوان به حصار فلکی راه زدند
اختران میخ بر این برشده خرگاه زدند
رهزنان راه زنند از پی نان پاره و زر
لیکن این راهزنان راه پی جاه زدند.
ملک الشعراء بهار.
|| فریب دادن. گول زدن. فریفتن.
- راه زدن مار ؛ آن است که بعضی از ماران خبیث در راه باشند و آیندگان و روندگان را بزنند. ( ارمغان آصفی ) ( از بهار عجم ) :
تلخ شد منزل بکام خویش این آواره را
زد چو مار زلف او راه من بیچاره را.
طاهر وحید ( از بهار عجم ).
|| سرود گفتن. ( ارمغان آصفی ). کنایه از سرود گفتن و لهذا اطلاق راهزن بر مطرب نیز آمده. ( آنندراج ) ( بهار عجم ). آهنگ زدن. ساز نواختن. نوا زدن :
بزن راهی که شه بیراه گردد
مگر کاین داوری کوتاه گردد.
نظامی ( از شعوری ).
راهی بزن که آهی بر ساز آن توان زد
شعری بخوان که با وی رطل گران توان زد.بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

( مصدر ) ۱ - غارت کردن مسافران در جاده قطع طریق . ۲ - سرود گفتن .

پیشنهاد کاربران

راه زدن:
فرهنگ های لغت �راه زدن� را � دزدی و راهزنی� معنی کرده و لذا به برخی از معانی رایج �راه زدن� که به بویژه در شعر و متون ادبی مشاهده می شود توجه نداشته اند. در پایین با ذکر نمونه این معانی بیان می شود:
...
[مشاهده متن کامل]

برای فهمیدن کارواژ �راه زدن� باید به معنای مختلف واژه �راه� توجه نماییم. �راه� دارای معنای و کاربردهای متعددی است:
1 - جاده، گذرگاه، خیابان و هر گونه مسیر زمینی، دریایی یا هوایی که وسیله مواسلاتی بین نقاط مختلف جغرافیایی است
2 - قاعده و قانون
3 - روش، شیوه
4 - مسلک، مشرب و آیین، نحله، منهج
5 - نغمه یا پرده موسیقی ( راهی بزن که آهی با ساز آن توان زد )
و غیره
همچنین باید دانست راه بعنوان یکی از واژه های پرکابرد علاوه بر معانی حقیقی ، معانی مجازی نیز دارد.
- راه ( جاده ) را زدن:
یعنی بستن راه بر مردم و دزدی کردن از آنها؛ راهزنی
- راه ( منهج یا شیوه ) زدن:
مانند اینکه بگوییم: �راه ( تقوا ) زدن�. در این تعبیر، �راه� در یکی از معانی حقیقی خود به کار رفته است و منظور از آن رفتار نمودن بر منهج و شیوه و منش تقوا و پرهیزکاری است. به نظر می آید زدن راه زمانی که راه در معنای منهج و شیوه یا شیوه و رفتار به کار می رود به معنی تخطی از آن منهج و انجام کارهایی خلاف آن است. بنابراین ، �زدن راه تقوا� یعنی خارج شدن از مسیر و منهج تقوا و انجام دادن کارهایی که بر خلاف شیوه پرهیزکاری است:
من که شب ها ره تقوا زده ام با دف و چنگ - این زمان سر به ره آرم چه حکایت باشد ( حافظ )
- راه ( خواب ) زدن:
در این تعبیر، در یک معنای �مجاز� به کار نرفته است زیرا شخص در حالِ خواب حقیقتاً در راه و مسیر و منهج خاصی قرار ندارد. بلکه در یک تشبیه استعاری حالت روانی و فکری و وضعیت شخص در حال خواب به قرار داشتن او در نوعی راه �راه� تشبیه شده که وقتی چیزی خواب او را بر هم زده و نمی گذارد بخوابد انگار راه خواب او را زده اند و دزد خواب، راه خواب او را بسته و خوابش را بر هم زده است: بنابراین �زدن راه خواب� یعنی �برهم زدن خواب� و �نخوابیدن و بیدار ماندن�
دیشب به سیلِ اشک رَهِ خواب می زدم - نقشی به یادِ خَطِّ تو بر آب می زدم

راه دل عشاق زد آن چشم خماری/
پیداست از این شیوه که مست است شرابت ( حافظ ) چشمان خمارآلوده و نیم مست تو رهزن دل های عاشقان شد، از اینجا آشکارست که شراب نگاه تو نه تنها مستی آور است بلکه خود مست و عین سکر است.
...
[مشاهده متن کامل]

🔸در این بیت �راه زدن� ایهام دارد: یکی به معنای موسیقایی و دوم رهزنی و قطع طریق.
🔸�عشاق� نیز ایهام دارد: یکی عاشقان و دوم پرده ای موسیقایی.

بپرس