راه دیده کسی گرفتن ؛ مانع دیدن وی شدن.
- || بمجاز، مانع درک و فهم وی گشتن :
منظرش از دور، دامان دل دانا کشید
جلوه اش ز اعجاب ، راه دیده بینا گرفت.
ملک الشعراء بهار.
- || بمجاز، مانع درک و فهم وی گشتن :
منظرش از دور، دامان دل دانا کشید
جلوه اش ز اعجاب ، راه دیده بینا گرفت.
ملک الشعراء بهار.