راه دادن خجلت و ترس یا صفت دیگر به خود

پیشنهاد کاربران

راه دادن خجلت و ترس یا صفت دیگر به خود یا خویشتن یا بسوی خود ؛ پذیرفتن آن صفت. قبول کردن آن. تن دادن بآن. اجازه ورود دادن. اجازه دادن که برشخص مسلط و چیره شود : مردم. . . او را گردن نهند. . . و در آن طاعت بهیچ جا خجلت را به خویشتن راه ندهند. ( تاریخ بیهقی ) . برادر را دل قوی
...
[مشاهده متن کامل]

باید داشت و هیچ بدگمانی بخویشتن راه نباید داد. ( تاریخ بیهقی ) . اگر صبر نکنم باری سودا و ناشکیبایی را بخود راه ندهم. ( تاریخ بیهقی چ فیاض ص 336 ) . خردمندان را بچشم خرد باید نگریست و غلط را سوی خود راه نمی باید داد. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 94 ) . دهشت و حیرت بخود راه ندهد. ( کلیله و دمنه ) . || اجازه دادن. ( بهار عجم ) . رها کردن :
گرفتم بگوینده بر آفرین
که پیوند را راه داد اندرین.
فردوسی.
از ثقات شنودم که راه نداده است کسی را که بباب من سخن گوید. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 57 ) . مطرب و شطرنج باز و افسانه گوی را راه ندهد. ( گلستان ) .

بپرس