راه بر کسی گرفتن ؛ مسدود کردن آن : و راهها از چپ و راست بگرفت. ( تاریخ بیهقی ) .
- || ممانعت کردن. بازداشتن. متوقف کردن :
که تا من شوم بر پی این سپاه
بگیرم بر ایشان پس و پیش راه.
فردوسی.
... [مشاهده متن کامل]
پس لشکر او بیامد سپاه
ز هر سو گرفتند بر شاه راه.
فردوسی.
از تو گردی باید تا راه بر من نگیری و مرا نرنجانی. ( تاریخ بخارا ص 46 ) .
- || ممانعت کردن. بازداشتن. متوقف کردن :
که تا من شوم بر پی این سپاه
بگیرم بر ایشان پس و پیش راه.
فردوسی.
... [مشاهده متن کامل]
پس لشکر او بیامد سپاه
ز هر سو گرفتند بر شاه راه.
فردوسی.
از تو گردی باید تا راه بر من نگیری و مرا نرنجانی. ( تاریخ بخارا ص 46 ) .