راه بده بردن

پیشنهاد کاربران

راه بده بردن ، راه بدیه بردن ؛ کنایه از صورت معقولیت داشتن. ( رشیدی ) ( بهار عجم ) ( آنندراج ) . کنایه از صورت معقولیت داشتن حرف کسی باشد. ( برهان ) . کنایه از صورت معقولیت داشتن سخن یا کاری یا امری است. ( دیوان حافظ چ قزوینی حاشیه ص 234 ) . کنایه از معقول گفتن و اثبات مدعا باشد به ادله ناقص. ( از لغت محلی شوشتر ) . موفق شدن. بمقصد رسیدن. ( از ذیل ص 406 تاریخ بیهقی چ فیاض ) . نتیجه داشتن. بجایی رسیدن. منتج به نتیجه شدن. نتیجه بخش گشتن : تا رسول پورتکین برسد و سخن وی بشنوم اگر راه به دیه برد وی را بخوانیم و نواخته آید. ( تاریخ بیهقی ) . امیر را این تقرب ناخوش نیامد و بر آن قرار دادند که قاضی بونصر را فرستاده آید با این دانشمند بخاری تا برود و سخن اعیان ترکمانان بشنودو اگر زرقی نبود و راه بدیهی میبرد آنچه گفته اند درخواهد. ( تاریخ بیهقی چ فیاض ص 490 ) .
...
[مشاهده متن کامل]

تا چند بر ابرو زنی از غصه گره
هرگز نبرد دژم شده راه بده.
خیام.
امشب ز شرم جانان هر درد دل که گفتم
راهی به ده نمیبرد چون حرف روستایی.
میرزا اسماعیل ایما ( از بهار عجم ) .
و رجوع به امثال و حکم دهخدا ج 2 ص 861 و دیوان حافظ چ قزوینی حاشیه ص 234 و تعلیقات دیوان چ دبیرسیاقی وتاریخ بیهقی چ فیاض ذیل ص 406 و ترکیبات راه بده بردن و راه بده داشتن و ره بده بردن و ره به ده داشتن وراه سوی ده بردن در ذیل همین ماده شود.
- || کنایه از متوجه جریان شدن. مثلی است بمعنی اساس داشتن و از جزئیات کار مسبوق شدن. ( دیوان منوچهری چ دبیرسیاقی تعلیقات ص 252 ) . موضوع را فهمیدن. مطلب را دریافتن. بجریان پی بردن : خواجه احمدسخن وی بشنود و راه بدیه برد. ( تاریخ بیهقی ) . و رجوع به ره بده بردن و ره بدیه بردن ذیل ماده ره شود.

راه بده بردن ، راه بدیه بردن ؛ کنایه از صورت معقولیت داشتن. ( رشیدی ) ( بهار عجم ) ( آنندراج ) . کنایه از صورت معقولیت داشتن حرف کسی باشد. ( برهان ) . کنایه از صورت معقولیت داشتن سخن یا کاری یا امری است. ( دیوان حافظ چ قزوینی حاشیه ص 234 ) . کنایه از معقول گفتن و اثبات مدعا باشد به ادله ناقص. ( از لغت محلی شوشتر ) . موفق شدن. بمقصد رسیدن. ( از ذیل ص 406 تاریخ بیهقی چ فیاض ) . نتیجه داشتن. بجایی رسیدن. منتج به نتیجه شدن. نتیجه بخش گشتن : تا رسول پورتکین برسد و سخن وی بشنوم اگر راه به دیه برد وی را بخوانیم و نواخته آید. ( تاریخ بیهقی ) . امیر را این تقرب ناخوش نیامد و بر آن قرار دادند که قاضی بونصر را فرستاده آید با این دانشمند بخاری تا برود و سخن اعیان ترکمانان بشنودو اگر زرقی نبود و راه بدیهی میبرد آنچه گفته اند درخواهد. ( تاریخ بیهقی چ فیاض ص 490 ) .
...
[مشاهده متن کامل]

تا چند بر ابرو زنی از غصه گره
هرگز نبرد دژم شده راه بده.
خیام.

بپرس