راه امدن

لغت نامه دهخدا

( راه آمدن ) راه آمدن. [ م َ دَ ] ( مص مرکب ) راه پیمودن. راه سپردن. طی طریق کردن. بمجاز، || کنار آمدن. موافقت کردن. بلطف و ملایمت رفتار کردن. روی موافقت نمودن : با کسی راه آمدن ؛ در تداول عامه ، بلطف و مدارا و ملایمت با وی رفتار کردن. ( یادداشت مؤلف ).

فرهنگ فارسی

( راه آمدن ) راه پیمودن . راه سپردن . طی طریق کردن . یا بمجاز کنار آمدن .

واژه نامه بختیاریکا

( راه آمدن ) اَوُدِن به گال

پیشنهاد کاربران

راه آمدن: [عامیانه، اصطلاح] سازش کردن، همراهی کردن. بلطف و مدارا و ملایمت با وی رفتار کردن

بپرس