رانک

لغت نامه دهخدا

رانک. [ ن ِ ] ( اِخ ) قبیله ای است. ( منتهی الارب ). ابن عباد گفته است آن قبیله ای است ولی معلوم نشد که از عرب یا عجم است گمان میرود که ازعجم باشد. در هند گروهی از کفار هست که رانا نامیده می شوند شاید منسوب بدانان باشد با افزودن کاف بر قیاس قاعده آن زبان. ( از تاج العروس در ماده رنک ).

رانک.( اِخ ) نام کوهی است در ترکستان که دارای معادن طلا ونقره است. ( از نزهة القلوب ج 3 ص 195 و 201 و 202 ).

رانک. ( اِخ ) از مورخان نامی آلمان که بسال 1795م. در شهر ویه بدنیا آمد و بسال 1886م. درگذشت. رانک در تاریخ آلمان تا زمان رفرم کتابی در 36جلد تألیف کرد و از لحاظ روشن ساختن وقایع تاریخی خدمت بسزایی بدان کشور انجام داد و از این رهگذر شهرت عظیمی بدست آورد. ( از قاموس الاعلام ترکی ) ( لاروس ).

فرهنگ فارسی

از مورخان نامی آلمان که بسال ۱۷۹۵ م در شهر ویه بدنیا آمد و بسال ۱۸۸۶ درگذشت .

فرهنگستان زبان و ادب

{segway, segway PT, segway HT} [عمومی] وسیلۀ نقلیۀ فردی که دارای دو چرخ، یک اهرم و یک سامانۀ حفظ تعادل است و با نیروی الکتریسیته حرکت می کند

پیشنهاد کاربران

بپرس