رانفه

لغت نامه دهخدا

( رانفة ) رانفة. [ ن ِ ف َ ] ( ع اِ ) کرانه استخوان نرم بینی. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ازبحر الجواهر ) ( ناظم الاطباء ). || گوشت بن کف دست. ( از اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از بحر الجواهر ) ( از ناظم الاطباء ). || پوست پاره طرف بینی. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از بحر الجواهر ). || کرانه غضروف گوش. ( بحر الجواهر ) ( از اقرب الموارد ). || طرف باریک از جگر. ( از اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ) ( از بحر الجواهر ). || کرانه آستین. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ). || فرود سرین مردم وقت قیام وی یا عام است. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). || فرود دنبه. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). پایین الیه که هنگام نشستن بسوی زمین است. ( از اقرب الموارد ) ( از مهذب الاسماء ) ( از بحر الجواهر ). || قسمت بالای دنبه. ( از بحر الجواهر ). || گلیم که بر شکاف خانه های اعراب تا زمین آویزند. ج ، رَوانِف. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).

پیشنهاد کاربران

بپرس